بابام سال تحویل رو بهمون زهر کرد
از دیروز همش روی اعصابمون بود
هی میگفت چقدر حرف میزنید چقدر سروصدا دارید
درصورتی که منو مامانم آروم حرف میزدیم
کلا اعصاب هیچی رو نداره
همیشه فقط زجرمون میداده و میده
دعوا راه انداخت که جفتتون گمشید برید بیرون از خونه ام و چرا نمیرید دیگه از زندگیم بیرون جفتتون زندگیمو تلخ کردین و این حرفا
گفت اگه جهازتو داشتم همین الان پرتت میکردم بیرون خونه🙂
سال که تخویل شد همه اش گریه میکردم
هیچکدوممون بهم سال نو رو تبریک نگفت
انقدر دلم گرفته که خوش به حال کسایی که خانواده درست درمون دارن...
🙂💔
من بابامو دوست دارم اما این حرفاش این زخم زبوناش زخم عمیقی به قلبم وارد کرده
کدوم سال نو؟ این از شروعش.....