من دو سه هفته پیش کلی مشکل با شوهرم و خونوادش پیدا کردم و قهر و دعوا داشتیم و مادرم در جریانش بود، بعد یه مشکل کاری برام پیش اومد جوری که کارم رو از دست دادم بازم مامانم در جریانش بود، بعد یه مشکل جسمی برام پیش اومد اونم در جریان بود، در طی این مدت یکبار زنگ نزد احوال من رو بپرسه، بگه حالت چطوره با شوهرت خوبی؟ حال جسمیت خوبه؟ مشکل کاریت به کجا رسید؟ هیچی، هیچی، امروز پیام داده برام سی میلیون پول بریز موعد قسط فلان چیزه جهت یاداوری، در حالی که میدونه من کارم رو از دست دادم و ... .
بعد این وسط شوهرم هی میگفت جواب نمونه برداریت رو زنگ بزن به مامانت بگو نگران نشه😊 با اینکه رابطش با مامانم بده.
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
عزیزم ناراحت نشو ازم ولی اخه اون چه تراپیای هست که تو میری ولی هنوز تو این چیزهای ابتدایی گیر کردی؟ هنوز نتونستی خودتو از عذاب وجدانها و احساس مسئولیتهای بیخودی در قبال مادرت راحت کنی. به حرف احدی هم گوش نمیدی.
منم میریزم. با اینکه الان در حال حاضر سی میلیون برام پول زیادیه چون نمیدونم کی قراره برگردم سرکار
ببخشید ولی چرا میریزی؟
شما خودتون میدونید احتمالا سرکار برنگردید و فعلا کار نکنید و طبیعتا نمیتونید دیگه به مادرتون کمکی کنید و ایشون باید اینو متوجه بشن که بعدا اذیتتون نکنن
من اگه بودم با اینکه خییلی دوسش دارم ولی خودم اولویت دارم وقتی مادرم بهم اهمیت نده خودمم به خودم اهمیت ندم؟
آخه چه عذاب وجدانی؟ببخشید پس چرا نسبت به خودت یا همسرت این حس نداری؟شما مسئولیتی درمورد مادرتون ندار ...
نمیدونم
همش به خودممیگم شوهرتو نگاه. خونوادش چه کارها که براش نکرده. چقدر حمایتش کرده و میکنه از هر نظر ولی یک صدم حس تعهدی که من به خونوادم دارم اون به خونوادش نداره