عزیزم من اون رور های شما رو با خواهر شوهرم تجربه کردم انشالله که پدر شما مثل خواهر شوهر من نشه انشالله شفا پیدا میکنه قرار نیست مال همه یکی باشه خواهر شوهر من خیلی دیر متوجه شده بود کار از کار گذشته یود کل کبد سرطانی بود تا کیسه صفرا هم رشد کرده بود نا امید نشید تا آخر امید داشته باشید
خواهر شوهر من بستری بود مرخص کردن بعدش دوباره بستری کردن گفتن دیگه چند روز پیشتر نیست مادر شوهرم میگفت بیاریم خونه اگه قراره فوت بشه تو خونه باشه د دکترش گفته بود نمیشه تو خونه بدتره نمی تونید نیاز به دستگاه اکسیژن داره تو بیمارستان موند همون جا فوت شد