دخترهای خواستگار زیاد رد کردید

میفهمم اوضاع سختیه برا هممون 

ولی گاهی تخفیف میذارن یا به خاطر اعیاد و مناسبت ها بعضی مشاوارا رایگان کار میکنن

من کاربری شما رو ذهنم نگه میدارم اگر به چشم خورد بهتون اطلاع میدم

توکلتون برخدا انشالله زندگیتون خوب میشه❤

دخترا هم تعریفی ندارن 

خودمونیم دیگه همجنسامون رو ندن اونا با کی میخوان خرابیاشونو بکن 

البته که ذات آدم مهمه 

آره داخل سایت ازدواج آشنا شدیم از همون اولم قصدمون ازدواج بود دیگه شمارشو به من داد منم واتساپ پیامش دادم چند روز بعد درخواست عکس کرد منم گفتم اگه میخواهی منو ببینی باید حضوری باشه قرار گذاشتیم رفتیم امام زاده همو دیدیم مورد پسند هم بودیم دیگه گفت یکبار دیگه باید ببینمت گفتم بیا محل کارم بازم همو دیدیم و همه چی اوکی بود به من گفت خانوادتو در جریان بذار منم به خانواده ام میگم که بیان خواستگاری از روزی همو دیدیم تا روزی با خانواده اش اومد خواستگاری تقریبا یکماهی شد 

ندیده نشناخته نپرسیده خونوادم رد میکردن😐

چن تا گزینه رو بعد دانشگاه گذاشتن بیاد خوب بودن ولی خودم زدم چشم بازارو کور کردم🤣بی شوخی راضیم 🌹

چه عالی آشنایی تراز به این میگن

فقط اسمه سایتو میشه بهم بگی 

فقط عزیزم خانوادت مخالفتی به خاطر نحوه آشنایی شما نداشتن ؟جبهه گیری نکردن؟

خانواده اصلا اطلاع داشتن از نحوه آشناییتون؟

مامانم مخالف سر سخت ازدواج من بود تا اسم خواستگار میومد جنگ راه مینداخت(تو ی شهر کوچیکیم اکثرا زیر بیست ازدواج میکنن و منم از ۱۴/۱۵ سالگی خواستگار داشتم)

هیچکسو خونده راه نمیداد منم نمیخواستم 

ولی خب یهویی شد🤷🏻‍♀️

بر خلاق خیلیا من الان پشیمونم زیاااااااد

نامزدم آدم خوب و چشم پاکیه هوامو داره خوش اخلاقه و خیلی چیزای دیگه 

ولی من سنم کمه مدام بچه بازی در میارم خامم اونم دلسرد میکنم

از درس و مدرسه هم افتادم در کل اگه میتونستم برگردم عقب نامزدمو میخواستم و انتخاب میکردم 

ولی یکسال دیر تر

من دوتا سایت عضو بودم هم آغاز نو هم دو همدم که با همسرم تو سایت آغاز نو آشنا شدم، تجربه ای که من دارم ۸۰ درصد پسرایی که عضو سایتهای ازدواج میشن اصلا قصدشون ازدواج نیست قصدشون دوستی و سوءاستفاده از دختراست که با چند روز صحبت کردن مشخص میشه طرف چکاره اس و مزه دهنش چیه منم درخواست زیاد داشتم که هیچ کدومشون به دیدن حضوری ختم نشد و همسرم همون اول گفت قصدم ازدواجه که با هم قرار گذاشتیم همو ببینیم. 

چرا خانواده ام خیلی بهم اعتماد داشتن به همین خاطر هم ترس داشتم هم خجالت میکشیدم به خانواده ام بگم تو سایت ازدواج باهاش ازدواج آشنا شدم، 

من همون اول کار از همسرم خواستم که به خانواده هامون بگیم یک نفر به هم معرفیمون کرده و واقعیت رو نگیم چون من احساس خوبی نداشتم از این قضیه که اطرافیان فکر کنن ما از قبل با هم دوست بودیم🥺 اتفاقا یکی از همکارام هم فامیل همسرم بود (همکارم کاملا رو همسرم و خانواده اش شناخت داشت) که خانواده ام دورادور اونو میشناختن منم اون بیچاره رو انداختم وسط و گفتم فلانی واسطه شده 😁 بگذریم که بعداز ازدواج پیش مامانم خودمو لو دادم مامانمم به خواهرم گفت 😅

جالب اینجاست که عموی من و پدر همسرم از قبل همدیگه رو میشناختن و یه جورایی دوست قدیمی بودن 

چه جالب مرسی که تجربیاتتو گفتی 

اتفاقا منم خیلی از دوستی بدم میاد 

ولی زیاد کیس ازدواج اطرافم نیست اگر یه روزی بخوام ازدواج کنم بهش فکر میکنم

میشه بیایین تاپیک خواستگار من نظر بدین