دیگه فایده نداره
چون خونه به اسم اسی بوده
و خانواده اش که به نسبت پر جمعیت هستن اون تو نشستن
و همین موضوع شوهر اسی را عصبی کرده
فکر می کنه زنش داره از خانواده اش حمایت می کنه
خودش هم افتاده به خرج کردن برای خانواده ی خودش
هر دو افتادن رو دور اشتباه
پدر اسی بهتره برگرده سر شغل سابقش
مغازه را بفروشه
خونه بخره با عزت و احترام تو خونه ی خودش بشینه
اسی هم بیشتر حواسش به زندگیش باشه
و وقتی پول و قسط میده شرط کنه باید به نامش زده بشه
شوهرش میگه به پدرش که راحت میده
مگه من بد می خورم؟؟
این است که یاد گرفته به اسی زور بگه