عزیزم داستانتون واقعا دردناکه که آدم از سمت مادرش مورد ظلم واقع بشه…
من ۲۶ سالمه پدر و مادرم سالهاست جدا شدن و خاطرات خوبی از دوره باهم بودنشون ندارم ولی پشت سر گذاشتم اون دوران رو…
۸ ساله ازدواج کردم و یه دختر ۳ ساله دارم. من مادری بشدت سخت گیرم یعنی اکثرا به بچم تذکر میدم مثلا غذا رو زمین نریز یا مثلا نمیذارم خودشو کثیف کنه یا به جاهای آلوده و کثیف دست بزنه و… خلاصه خیلی حساس بودم همش… ولی الان حس میکنم دیگه بیش از اندازه بوده و یکمم باید ازاد میزاشتمش…
میترسم توسری خور یا ضعیف بشه … دوس دارم پررو باشه بتونه حقشو بگیره ولی نمیدونم چطور؟!
در ضمن اینم اضافه کنم همسرم خودشیفتس! حالا در وضعیت حاد نه و قابل کنترله