دیشب اصلن نخوابیدم از دستشون و گریه های بچم
یعنی اصلا رعایت نمیکنن هر صدایی درمیارن تا این بچه رو بیدار کننن و گریه کنه
دست اخر شوهرم میگه سخت نگیر راحت باش
دیشب ۴۰بار مادرشوهرم رفته دستشویی چند بار ماشین برادرشوهرم دزدگیرش صدا داده عطسه های پدرشوهرم و.....با هرکدوم بچم گریه کرده و یا بیدار شده
دست اخر صبح همه شاد و قبراق من بیچاره فقط خسته بهم میگن ما قدیما بچه هامون اینطور نبود شما بچه هاتون سوسولن .یا میگن رو به بچه چرا مادرتو اذیت میکنی
خو اخه بچه رو شما اذیت میکنید .
دلم میخواد شوهرمو بزنم که اونا رو اورد دنبالمون سفر