خانوما من خیلی حساس و زودرنجم.
ما اخر هفته همه خونه مادر شوهرم هستیم(مادر شوهرم ،زنعموم هم میشن)
شوهرم معلمه
هنوز تو عقدیم
صبح گوشی چند بار زنگ خورد شوهرم رو صدا زدم ولی بیدار نشد دیگه خوابمون برده بود.
ساعت ۷/۵ زنعمو اومدن شوهرمو بیدار کردن و خلاصه با عجله آماده شد
و منم پاشدم دیگه جارو جمع کردم و وسایلمو برداشتم و به شوهرم گفتم منم میام باهات(که منو بیاره خونه خودمون یعنی خونه بابام)
بعد شنیدم زنعموم گفت خب لیلا باشه بعدا بابا میبرتش تو دیرت میشه.
نمیدونم چرا ازین حرف دلخور شدم
بعد که دیگه از اتاق اومدم بیرون و بهم گفتن خب وایسا بعدا با عمو میری گفتم دستتون درد نکنه دیگه تا جای خونه ماهم راهی نیست
و تشکر کردم و اینا و دیگه اومدیم