2777
2789
عنوان

من ازوقتی مادرم مرد همه‌ی استرس هام رفت

| مشاهده متن کامل بحث + 1403 بازدید | 88 پست
خدانکنه گلم مادرنعمته

از خودت بدت نیاد اون بالا ترین حد ناراحتی ه 

همون اب که از سرم گذشت چه یه وجب چه دو وجب 

من م شب خیانت شوهرم فهمیدم چون اعتناد داشتم تا سکته رفتم تا صبح بیدار بودم بعد انگار یه ارامش اومددسراغم

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

مردن یه انتقاله..نابودی نیست..مادرت هنوز روحش با شما در ارتباطه هر وقت دوست داشتی باهاش صحبت کن...

خوب این ارامش رو شاید خدا بهت داده..قرار نیست با فوت یک نفر ما از کار و زندگی ساقط بشیم..یه امانتی بوده حالا خدا اومده امانتش رو گرفته..

لطفا لایک نکنید مگر در مواقع نیاز
اره گلم ازبچگی ازترس ازدست دادنش کلی هرشبم پر از استرس و اشک بود ولی الان آرامش دارم اون ترسارفت

بچه تک بودی؟ 

رابطه ت با پدرت چطوره؟ 

پسر منم خیلی استرس این موضوع و داره

خیلی اذیتم. خیلی ناراحتم براش

منم دقیقا میگفتم اگ بابام بمیره هممون باید بمیریم الان پوست کلفت شدم همه بمیرن برام مهم نیست چون اون ...

جدی میگی منم فکر میکنم دیگه ازمرگ کسی ناراحت نشم چرا اینطور شدیم به نظرت 

خدا رحمتش کنه.

شاید میگی دیگه بدتر ازین چی میخواد بشه که استرس داشته باشی.امیدتو از دست دادی.

بیماریش چی بود که یه ماه فقط بود؟چند سالش بود؟

وابستگی و مهرطلبی،دو عاملِ بزرگِ طلاق و بدبختیِ خانواده هایِ ایرانی!
جدی میگی منم فکر میکنم دیگه ازمرگ کسی ناراحت نشم چرا اینطور شدیم به نظرت

عادیه من کل خانوادم اینشکلی شدن

دیدی میگن وقتی از چیزی بترسی بزنی تو دل ترس دیگ نمیترسی ما الان تو اون نقطه ایم😅

بچه تک بودی؟ رابطه ت با پدرت چطوره؟ پسر منم خیلی استرس این موضوع و دارهخیلی اذیتم. خیلی ناراحتم براش

نه گلم دوتا خواهرویه برادرم دارم به نظرم از هیچی نترس هرچی بخواد بشه میشه من ازبس ترسیدم شدم خنثی خیلی بده این ارامشم

درکت میکنم .منم از ۱۶ سالگی با یه نفر دوست شدم و ۶ سال باهاش تو رابطه بودم .همه ش فکر میکردم مرده و ...

یعنی چی باهاش ازدواج کردم ولی بابام منو برد دم خونشون اعلامیش نشون داد

خدا رحمت کنه مادرتون و همه مادران آسمونی رو

بزرگترین ترست در تمام زندگیت،اتفاق افتاد دیگه استرس چی داشته باشی عزیزم

انقد این اتفاق و تو ذهنت تصور کردی و قبل وقوع براش سوگواری کردی که کاملا براش آماده بودی

خودتو سرزنش نکن تو سالها برای این روز گریه هاتو کردی

جدی پس مثل منی خیلی بده خیلی من ازارامشم ناراحتم

من تو یه رابطه ی اشتباه بودم .اون آدم مشکل داشت .

خدا مادرتو رحمت کنه .انشاءالله هم سفره ی حضرت زهرا باشن

یه نفر فکر میکرد ایران ارث جدو آبادیشه ،بحرین و شوهر داد،یه نفرم ۸ سال تو جبهه جنگید تا ذره ای از خاک ایران دست اجنبی نیوفته ❤برایتان اینگونه آرزو میکنم: آن زمان که خداوند در محشر بگوید چه داشتی ؟حسین (ع)سر بلند کند و بگوید حساب شد .مهمان من است 💔🥲 خدای مهربونم ممنون که پسرمو سالم تو بغلم گذاشتی ❤️
جدی میگی منم فکر میکنم دیگه ازمرگ کسی ناراحت نشم چرا اینطور شدیم به نظرت

خوب شنیدی میگن بالاتر از سیاهی رنگی نیست 

شما دیدین اون اتفاق افتاد 

منم یکی از عزیزان رو در حال بیماری روی زبونم بود بگم اتفاقی براش بیافته من هم نخواهم موند 

اون اتفاق افتاد و من هیچ کاری از دستم بر نیومد زنده موندم گاها فراموش میکنم گاها گریه میکنم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792