زن برادر منم ب مامانم نگفت پیشه خواهرم بی بی چک زد وقتی خواهرم بی بی رو دید و بهش گفت مثبته دین و دنیارو خبر داد ب تنها کسی ک زنگ نزد و نگفت حافظ شیرازی بود
بعد شب اومد ب من گفت منم چون میدونستم ب مامانم نگفته بهش گفتم چرا ب مامانی نگفتی اونم سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت
خیر سرش عروس بزرگه بود و مامانم چقد ذوق نوه دار شدنشو داشت