زن داداشم ک بتازگی عقده و غریبه است ولی ی شخصیت بد از خودش و خانوادش تو ذهن همه ایجاد کرده
بدتر اینکه اخیرا پیش جاریش ک عروس بزرگمونه از بد خانوادم گفته و کلی گله کرده ک هیچی براش نخریدیم درصورتی ک ما عرف رو بجا اوردیم و در حد توان براش هزینه کردیم و کلی لباس چ مادرم چ برادرم ک شوهرشه براش گرفته بوده ولی این خانم هرجا رفته گفته هیچی برام نکردن و بتازگی بدون اطلاع ب کسی رفته لباس عروس رزرو کرده برا عروسی ک هیچ تصمیمی راجبش گرفته نشده و پیش جاریش گفته از عمد ب خانواده شوهرم نگفتم چون اگه بدونن نمیزارن هزینه کنم میخوام تو عمل انجام شده بزارمشون منم وقتی اینارو شنیدم از عروسمون تحمل نکردم بهش زنگ زدم ک هرچی میگیری بگیر فقط نگو کاری نکردیم برات چون تو اصلا با کسی مشورت نمیکنی و یه تنه خودت تصمیم میگیری ک برا خودت و خانوادت زشته شما سنگین بشین خونه بابات تا زمانی ک ما آمادگی گرفتن عروسی داشتیم بهتون اطلاع میدیم تو عمع انجام شده ینی چی مگه چ عجله ایی داری
همش دو سه ماهه عقد کردین
با پرویی تمام بهم گفت خوب کردم دستم درد نکنه و قطع کرد
حالا با مامانش اومده خونه مادرم ک مثلا کاراشو پیش ببره کارایی ک هیچ کس از خانوادم درجریان نیست
و همین پنهون کاریا باعث دلخوری شده
بنظرتون باهاشون چطور برخورد کنم من بخاطر پروییش دلخورم کاری ب هزینه و کاراش ندارم بحث احترامه