من خیلی میرم محل کار شوهرم

وا برا چی میاد خونتون مگه پدرشوهرت نگفت رفت ک آمد کم میکنیم و از این حرفا؟

نرفتی بیمارستان؟🥲

ببخشید ولی اینقدر حساس نباش،شاید فکر کرده فراموش میکنی و دوست نداره کسی ببینه فقط خودش 

هرکی روی یه چیزی حساسه ایشونم روی این،مدل آدما با هم فرق داره.خوش بینانه ببین این حساسیتش

نیاز نیست رفتار خاصی نشون بدید

الان خودشون میدونن شما ازشون دلخورید ایشون خودشون میان دلجویی میکنن شما هم اگه حرفی دارید تو دلتون با مهربونی و آرامش بیان کنید

سلام عزیزم

امیدوارم که همه جوره خوب باشی وهمه چیز بر وفق مرادت باشه.

ازنظراتی که یکسری دوستان میدن ناراحت نشو

اونا درجریان جزئیات زندگیت نیستن و نمیدونن چه چالش هایی رو این مدت پشت سرگذاشتی

و اما شما

هرکاری که حال جفتتون رو خوب میکنه انجام بده٬ شما داری لذت میبری

همسرت هم همینطور

پس جای تردیدی نیست‌.

درباره ی مادرهمسرتون هم زمان اوضاع بینتون رو بهتر میکنه بهت حق میدم دلخور باشی.

دررابطه با پیرسینگ هم به دل نگیر٬ خلاصه هرمردی یسری گیرای بی منطق داره دلتو بزرگ کن اینا چیزی نیست که بخوای براش غصه بخوری و ذهنتو درگیرکنی.

بیخیال باش بیخیال... گاهی اوقات اگه سریع ازیسری چیزا بگذری حالِ بهتری داری٬ رو چیزای کوچیک و بی اهمیت گیرنکن.

ایامت به کام باشه دوستِ من.

در مورد غذا، یه چیزی رو رسم نکن (یعنی طبق ریتم خاص نبر) چون اینجوری اون نبردنه حس غم میده تا اینکه اون بردنه حس شادی بده، گاهی ببر و گاهی نبر

نه سر زدن به همسر، چون خودتم با همون محیط ها سر و کار داری و از طرفی همکارها رو میشناسی و میشناسنت به نظرم زشت و ضایع نیست

در مورد پیرسینگ، واقعا ناراحتی نداره، چون تاکید همسر ازین جهت نیست ک نگران باشه یادت بره و این صحبتا، تاکیدش یه جور سفارش کردنه، تو سفارش چیزی ک طرفمون میدونه رو دوباره میگیم ک یه بار دیگه اهمیتش رو نشون داده باشیم

در مورد مادرشوهر، بیشتر حرفا و ناراحتی ها مربوط به خاله خانم بود، مادرشوهره هم یه دو باری زنگ زده به نظرم رشته رو دیگه قطع کنین تا کش نیاد بهتره، حالا خودتون بهتر میدونین، اما اگر من بودم ترجیحم این بود ک ختم کنم ماجرا رو

در خصوص کامنت منفی، اول اینکه درکت میکنم، چون خودم یکم حساس هستم و زود بهم برمیخوره، ولی الانا بهترم، چون همون کامنت و ربپلی منفی ها رو تبدیل به ابزاری کردم برا تمرین صبر و حوصله به خرج دادن، الان ری اکشنهای بهتری دارم، قبلا بشدت عصبی یا ناراحت میشدم 

خوب میکنی

عزیزکم بنظرم گاهی برو

هفته ای یکبار

زیادش قطعا حسادت اطرافیان رو ایجاد میکنه

کلا محتاط باش

یوقتی هم میتونی بهش از صبح بگی ایا من شب بیام توی ماشین یه قهوه بخوریم

اوکی رو از خودش بگیری ک کلافه نشه 

از اون طرفم بقیه نبینن

میدونی هرچی کمتر بقیه بفهمن قطعااا بهتره

سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی و اوضاع بر وفق مرادت باشه ،تاپیکت رو خوندم خواستم چند تا موضوع رو باهات درمیون بذارم ،یک اینکه فضای سایت نمونه ی کوچک شده ای از جامعه ماست از سلایق و نقطه نظرات مختلف بگیر تا تفاوت سنی تفاوت شرایط زندگی و نوع نگاه آدم ها بر اساس تجربیات واقعی یا صرفا نظرات احساسی که اینجا داده میشه ،عزیزم بهتره مسائلت رو تو فضایی مطرح کنی که بدونی نظراتشون از بلوغ و پختگی کافی برخوردار هست اینکه هر کسی بیان بر طبق تجربه و احساسات خودشون نظر بدن بدون اینکه بدونی اون کار بر چند سالشه  تجربه ی زندگی مشترک داره ؟چقدر فضای فکریش شبیه به شماست به نظرم چیزی جز کلافگی و خیلی وقت ها ناراحتی نداره .مخصوصا با تنش ها یی که این مدت تو ارتباط شما بوده این فضا بیشتر باعث بهم ریختگی و تصمیم های احساسیت میشه ،مسئله ی دوم اینکه شما بخوای برای همسرت غذا ببری یا نه ؟در درجه ی اول باید ببینی خودت چه احساسی رو تجربه میکنی با این کار؟خودت خوشحالی لذت میبری یا صرفا برای اینکه همسرت دوست داره این کار رو براش انجام میدی و اگر بعد از مدتی تبدیل به عادت و وظیفه بشه اذیت خواهی شد ؟!مسئله سوم اینه که شما باید با همسرت صحبت کنی هر چقدر که تو رابطه تون احساسات و افکار و سوگیری های ذهنیتون به موقع راجبشون صحبت بشه به نفع هر دوتون هست خیلی وقت ها پیش میاد که یک اتفاق یکسان اما دوتا نتیجه گیری و فکر و احساس مختلف رو بالا میاره !اگر میخوای رابطه ت  آسیب پذیر نباشه اول باید احساسات خودت رو ببینی و بشناسی و بعد بتونی راجع بهشون با همسرت صحبت کنی موضوع چهارم هم که راجب پیرسینگ و ناراحتیتون بود عزیزم یه تکنیکی هست توی روانشناسی اینکه وقتی طرف مقابلمون حرفی رو میزنه سعی کنیم اگر برامون ابهام داره کنجکاو بمونیم توش یعنی اجازه ندیم احساسات و فرضیه های ذهنیمون حکم کلی بدن ،میتونید توی یه شرایط آروم از همسرتون سوال بپرسین نه اینکه کلا ناراحت بشین و مراجعه نکنید به بیمارستان چون همیشه دلخوری ها ی کوچیک باعث میشن از هم دور بشین و حس کنین دارین کنترل میشین .تو یه فضای مناسب ازشون بپرسین خیلی وقت ها سوگیری های قبلی ذهن ما باعث میشن ما مسائل رو تو ذهنمون سخت تر از چیزی که هست ببینیم دوست خوبم