من بعد از این اتفاق نابود شدم
دچار افسردگی شدید
قبل از این هرکس راهنمایی و یاکاری داشت
اول از من مشاوره میگرفت
تمام دلواپسی الان من این دیگه نتونم به قبل برگردم
دیگه نتونم اون آدم قبل بشم
من به تمام معنا نابود شودم
من همه داراییم تو زندگیم شوهرم بود
همه تلاشهام برای زندگی خوشحالی و کنار اون بودن بود
وقتی یکباره آمد گفت دیگه دوست ندارم
دیگه حسی بهت ندارم
شکستم و نابود شدم
الان قدرت حرف زدن هم ندارم
خدا سر هیچ کس نیاره
تا جای طرف نباشی نمیدونی چه حالی داره
ما خانم به شدت تواین مسائل ضعیف هستیم
وقتی میگه بچه رو میبرم جای که حسرت دیدنش به دلت بمون
جیگرم آتیش میگیره
زن هرچقدر هم قوی باشه
در مقابل مرد هیچ قدرتی نداره
این رو من الان فهمیدم
من خودم دبیر هستم
دبیرریاضی
در کناردرس خودم
بعضی اوقات که وقت اضافه داشتم
به دانش آموزام درس انسانیت و درست کاری میدادم
درس صداقت ومهربونی به انسانها
الان دیگه میخوام بگم بچه ها تو این زمونه اگه انسان خوبی باشید فقط از بین میرید
ظالم باشید
اینجانمیشه خیلی چیزهاروگفت
فقط و فقط خدا میدونه تواین ۱۰سال چه کارهابرای همسرم کردم
و درآخر این شد جواب خوبیهام