ضعیف و وابسته نبودم
اول که این اتفاق افتاد میگفتم بره اشکال نداره من بهش احتیاجی ندارم و از این حرفها
ولی هرچی گذشت
و به طلاق نزدیک تر شدم
دیدم نمیتونم
من ۱۰سال باهاش زندگی کردم
نمیتونم یکدفعه وبه همین راحتی کنارش بزارم
بعدازاینکه خیانت و ارتباطش با یکی دیگه بهم ثابت شد
شبهاازفکروخیال خوابم نمیبرد
که الان اون زن آمده کنارش
اون براش چیکارمیکنه
روز زن داغون بودم
گفتم حتمابراش سنگ تموم میزاره
وچی بگم
چی بگم که غم ها و ترسهام خیلب زیاده
خانم ها تو جدایی و طلاق بیشترین آسیب رو میبینن و میشه گفت مرداصلا هیچ چیزش نمیشه