ممنونم عزیزدلم
آره حس می کنم بهدخصوص همسرم اصلا درک نمیکنه
مخصوصا وقتی اون اونده یه شهر دیگه
من وقتی بگم دلم تنگ شده با خودش مقایسه میکنه
در صورتی که همسرم و خانوادش کلا خانوادگی وابسته نیستن و بر عکس ما خانوادگی شدیدا آدم های وابسته ای هستیم
واسه همینوترس دارم که نکنه همسرم مانع این بشه که برم و بیام
سعی کن همسرت با خانواده ات رابطه خوبی داشته باشن
این خیلی خیلی بهت کمک میکنه
ن ک خانواده ات همش بهش سرویس بدن هاااا
با هم رابطه خوبی داشته باشن
وقتی مناسبتی چیزی هست خودش راضی باشه برین اونجا
توم سعی کن شرایطی رو ب وجود نیاری ک بشه مقایسه کرد
خصوصا اینکه تلاش کن ی جوری ی سری مراسما رو از عید و دورهمی خودت بگی بریم خونه پدرت تا ی وقت نگه همش پیش خانواده تو هستیم
تراپی یه مدت میرفتم، بعد وقت نکردم
تصمیم دارم بعد ازدواج دوباره شروع کنم
البته تراپیستم میگفت یه دلیل اینکه نمیخوای از خانوادت جدا شی اینه که همسر به شدت سخت گیری داری و این تورو میترسونه توی ناخوداگاهت
همسرم شدیدا سخت گیر و کمال گراست ، دائم ازم ایراد میگیره و هیچ رفتاریم‌اونو راضی نمی کنه
عزیزم ناراحتی و دلتنگیت خیلی طبیعیه.
منم همسن شما بودم تقریبا که ازدواج کردم. اوایل خیلی دلتنگ میشدم. بیشترشم به خاطر لین بود که نگران خانوادم بودم. ولی واقعا گذر زمان همه چیزو درست کرد و همه به شرایط جدید عادت کردن.
عزیزم به خودت سخت نگیر
کم کم شرایط برات عادی میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز