عزیزم. ان شاءالله خوشبخت بشی. هرچی تو خوشبخت تر و خوشحالتر باشی مامان و بابات هم شادترن.
منم تک دخترم و به شدت به مامانم وابسته بودم. واقعا سخت بود. تازه خونه م هم به مامانم دور بود با ماشین نیم ساعتی راه بود. ولی زود زود میرفتم خونه شون گاهی هم شب میموندیم. کم کم عادت میکنی که سه چهار روز نبینیشون. ولی واسه من سختتر از این دوری مسافرت و تفریح رفتن بدون مامان و بابام بوو.اولاش واقعا بهم خوش نمیگذشت، حتی اصلا دلم نمیخواست که بدون اونا بهم خوش بگذره. اما هم گذر زمان هم این که دیدم واقعا از خوشی و استقلال من خوشحالن باعث شد این حسم از بین بره.