یکیشون مال دوران راهنماییم بود
اینطوری بود ک هی مشکلاتشو خیلی بزرگ جلوه میداد بعد هرچیم راهنماییش میکردم یا سعی میکردم حالشو خوب کنم خودش نمیخواست و هی پافشاری میکرد ک ن من بدبختم و توقع داشت حرفاشو تایید کنم درصورتی ک اکثر مشکلاتش فقط تو ذهنش مشکل بودن یعنی یچیزای ساده ک برا همه پیش میادو خیلی بزرگ جلوه میداد و دوست داشت بش ترحم کنن
بعد بعضی وقتام میپرسید اگه بمیرم ناراحت میشی؟ دوستم داری؟ واقعا بدم میاد کسی خودش این سوالارو بپرسه ازم.
تو واتساپ انلاین بودم ی پیام میداد چندثانیه بعد بازش میکردم میگفت انلاین بودی چرا جوابمو ندادی:/ ب دقیقه نمیکشیدااا
حتی اگه چند دقیقه هم میشد غیرمنطقی بود توقعش.. ببخشید ولی اسیر ک نیستم. وقتی انلاین میشم دلیل بر این نیست برا اون انلاین شده باشم. منم ادمم کارای دیگم دارم. انگار داشتم خفه میشم از شدت گیراش.
بعد موقع امتحان.. برا ریاضی دبیر سوالارو فرستاد مجازی بود اونموقع
قبل اینکه حل کنم هی زنگ میزد میگفت برام بفرست برام بفرست جوابشونو:/ هنو ده دقه نگذشته بودا.. یعنی اصلا تمرکز نمیذاشت. بش گفته بودم بذار ی نیم ساعت حل کنم میفرستم ولی اصلااا براش مهم نبود.. تهشم گوشیو گذاشتم حالت پرواز.. ولی از شدت اعصاب خوردی و اینکه نصف وقتم رفته بود خراب کردم اون امتحانو..