دیشب رفت حموم بعد به من هی اشاره میزد بچهارو سرگرم کن بیا منم نمیتونستم ک
دخترم ۳و نیم پسرم ۱و نیم
خب چیکارشون کنمکجا بزارمشون
بعد از حموم اومد روی تخت با حوله نشست منم مشغول شام و خونه و بچها بودم
بعدش این رفت رو فاز قهر و حرف نزدن
تا شام خوردیم
و این شب کاره و کلا زمستون شبا خونه نیست میره محل کارش
همین ک رفت چند دقیقه بعد زنگید همون لحظه اول گفت تو دوس پسر داری
(کلا چن وقته این شده حرف دهنش و دائم تو بحث و دعوا میگ تو دوس پسر داری)
منم هی میگم بابا خسته بودم
جلوی بچها چیکار میکردیم خب بچهارو کجا ببرم
هیشکی نزدیک ما نیست اخه ببرم خونشون ک
بزارم کجا بچهارو خب
اونم میگ ن تو نیازتو معلوم نیس کجا رفع میکنی ک من دائم باسد دنبال تو باشم
خلاصه تموم شد و این صبح ۱۱ اومد من واقعا ناراحت بودم
صبحونه و میوه دادمش رفتم روی تخت با گوشیم بودم گفت اره باز گوشیرو برداشتی پیام بدی 😑
منم گفتم بابا چی میگی بعدم در و بستم
خوابید دو ساعت بعد بیدار شد داشت میرفت گفت اومدم خونه نباشی برو خونه بابات
این بارها تو اینستاگرام و تلگرام و واتساپ با زنای هرزه چت کرده حتی شده س.ک..س چتم کرده ی بار حتی ۵۰ تومنم زده بود براشون
صد بار دعوا کردم سر این موضوع میگفت چیزی نیس بینمون و من الکی سرکار میزارم و اخرش زیاد من جیغ و داد میکردم میگفت دوس دارم
الانم گفت باز رفتی سر گوشی گفتم گوشی هارو بیاریم ببینیم کی پیام میده ب این و اون گفت اره میدم دلم میخواد
غرو ب بیاد چی بگم بهش
دوتاهم بچه داریم تازه چند ماهه جدا شدیم و اومدیم سر خونه زندگی قبلش تو یه سوییت کوچیک پیش مادرش بودیم پدرم درومد تا اومدم نفس بکشم سر هر هفته یه دعوا درست میکنه