رفته بودم خونشون بعد سره یه موضوعی بحثمون شد خیلیم بالا گرفت بحثمون داشتیم بحث میکردیمو اینا سرشو کرد زیر پتو گرفت خوابید با اینکه دید من دارم گریه میکنم منم لباسامو پوشیدم از خونشون زدم بیرون که برم خونه،زنگ زد جواب ندادم پیام داد کجا داری میری؟بازم جواب ندادم دوباره پیام داد اگه رفتی بروبسلامت بعدش باز زنگ زد جواب دادم گفت برگرد کجا داری میری؟برگشتم یهو مانتومو گرفت کشیدم حالت هل دادن که آره باره آخرته ول میکنی خونه رو میری،چه الان چه بعدا،کجا میخواستی بری؟اولین بار بود همچین چیزی ازش میدیدم اصلا خیلی شوکه هستم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
واقعیتش ما نامزدیم نزدیک به یکسال و نیم دیگه دوساله ولی محرمیم،و من نسبت به ارتباط جنسی یا روابط عاطفی هنوز یکم یسری چیزا سختمه وایشون دوسال دوستی و یکسال و نیم نامزدی رو یا من مدارا کردن والان میترسن که عقدم کنیم من همین باشم
میترسم نکنه دست بزن داره یا بعده ها بخواد بیشتر از این پیشروی کنه تو عصبانیت ...
هرمردی و بیش از حد عصبی کنی هرکاری از دستش بر میاد تو برو آرومترین مرد شهرو پیدا کن هی رو مخش رژه برو ببین چه وحشی میشه بعدم خانومی لحن بیان و طرز حرف زدنت و اصلاح کن و با آرومی و با درستی باهاش حرف بزن
هرمردی و بیش از حد عصبی کنی هرکاری از دستش بر میاد تو برو آرومترین مرد شهرو پیدا کن هی رو مخش رژه بر ...
نه اینطوری نیست بابای خود من تحت هر شرایطی کنترل خشم داره نمیگم شوهر خوبیه برا مامانم ایرادای دیگه داره ولی کنترل خشم داره در نهایت عصبانیت سکوت میشه دست بلند نکرده تا حالا رو مامانم
بعدن شما مگه تو زندگی من بودی و هستی یا لحن منو دیدی؟؟؟؟
نه اینطوری نیست بابای خود من تحت هر شرایطی کنترل خشم داره نمیگم شوهر خوبیه برا مامانم ایرادای دیگه د ...
منم بابام بشدت مهربونه و حتی صدای بلندشم نشنیدم و متاسفانه توقعم از مرد جماعت خیلی بالاس و الان خیلی خس بدی دارم نمیدونمم الان بحثو چجوری باز کنم باهاش،از وقتی رسوندم خونه دیگه نه زنگی نه پیامی هیچی ندادیم