من به ذوق زندگی دور از خانواده اومدم شهر شوهرم
وگرنه شوهرم اونموقع خودش پیشنهاد داد که همینجا یعنی شهر من خونه اجاره کنیم من نگفتم نه
الآنم دوباره میگه به پدرت بگم برام کار پیدا کنه بریم اونجا تنها میشی خیالم راحته خانوادت هستن و دلت تنگ بشه راهش نزدیکه پنج دقیقهای میرسی خونشون
بعد من اصن دوس ندارم برم اونجا و هر روز همش همو ببینیم کشش و تحمل رفت و آمد زیاد رو ندارم
کلی باهاش بحث کردم که نریم ظاهراً که راضی شده