2777
2789
منم تو شهر خودمون داشتم ولی دله دیگه کاریش نمیشه کرد😅

رفتی دنبال دلت خوب خوبه باز راضی هستی من مادرم برام الویت اول هستش از نظر من شوهر فقط یه نسبت سببی داره ولی خانواده نسبی هستند نسبی برام الویته

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

نه عادت نکردم از اول همینطور بودم هیچوقت وابسته نبودم و دلتنگ نمیشمدو روز بعد عقد اومدم یک هفته موند ...

وای تو مث خواهرمی 😂 اونم اصلا وابسته نیس برای عروسیم دوستام حتی خواهر یکی از دوستام زاااار میزد ک میخام ازشون دور بشم بعد خواهر خودم ریلکس😑😂

ان چیزی که شما را نکُشد مطمئنا قوی ترتان خواهد کرد🙃🤘🏻🍃 
من زن داداشم از ابجی کمتر جرات نمیکنن بهم بگم تو رومم خداروشکر تا الان نیومدن

خیلی خوبه، زن برادرم احترام میزاره،اما تامیبینه لباسی طلای رنگ موی زدم چیزی خریدم  میره یه دعوا باداداشم درست میکنه ،کاری کرده مادرخودم میگه خیر ببینی دیر به دیر بیا این جگر داداشتو خون میکنه

خیلی خوبه، زن برادرم احترام میزاره،اما تامیبینه لباسی طلای رنگ موی زدم چیزی خریدم میره یه دعوا بادا ...

خوب من زنداداشم از خودم خیلی پولدارترن و جلوترن خیلی ولی من خودمو با اونا مقایسه نمیکنم نمیخوام ازشون مثلا بزنم بالا آروم نشستم زندگیمو میکنم

وای تو مث خواهرمی 😂 اونم اصلا وابسته نیس برای عروسیم دوستام حتی خواهر یکی از دوستام زاااار میزد ک م ...

😄😄😄

من سه ماه عقد بودم همش 

ماه آخر که دیگه همش با شوهرم بودم برا وسیله خریدن و خونه اجاره کردن 

اون دو ماه هم همش در رفت و آمد بودیم یا شوهرم میومد یا من یک هفته میرفتم میموندم 

ماه آخر خریدامونو که کردیم و خونه اجاره کردیم برگشتیم شهر من برا آوردن جهاز 

مامانم همه چیزو جمع کرده بود به جز وسایل اتاقم

رفتم با بوق کارتون گرفتم همه رو با شوهرم جمع کردم انقد خوشحال بودم 🤣

بعد بابام از بس ناراحت بود محلمون نمیزاشت حتی نیومد برا آوردن جهازم مامانم اومد فقط 

بابام اومد باهام خدافظی کرد و کلی گریه کرد و رفت سرکار

بعد دو هفته اومد خونمون😄 

چه همه از همه رنگ ! دوست و دشمن بر سر خوان خدا نشسته‌اند . 🌷

خیلی خوبه، زن برادرم احترام میزاره،اما تامیبینه لباسی طلای رنگ موی زدم چیزی خریدم میره یه دعوا بادا ...

خدا ادمشون کنه 

برادرم بیمارستان بستری و عمل کرد 

داداش اون یکی از استان دیگ اومد 

همسر من پنج شش شب بیمارستان بود تا اون داداشم بیاد 

چند شب هم داداشم موند 

خانمش هر روز گریه میکرد و می‌گفت بچه هام افسرده شدن بیرون نمیرن 

من و خواهرم هم هر کاری میکردیم باهاشون بیرون نمیومد 

من برگشتم خونه ام چون استان دیگه ام و ده روز بودم 

و سرو صدا که من نرفتم بگردم 

واقعا متوجه نمیشه که وقتی عزیزمون تو بیمارستان و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنه 

انتظار گشت و گذار نباید داشته باشه 

😄😄😄من سه ماه عقد بودم همش ماه آخر که دیگه همش با شوهرم بودم برا وسیله خریدن و خونه اجاره کردن اون ...

بنظرم شما کارتون درست تره 😂 من خیلی از این احساسی بودنم بدم میاد 

ان چیزی که شما را نکُشد مطمئنا قوی ترتان خواهد کرد🙃🤘🏻🍃 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792