اسی خابیدی؟
خوب منم اون موقع ذهن مریضم در گیر یه فردی بود نوشتم و خوابیدم
به جون مامانم به امام زمان قسم
خوابشو دیدم🥲
صبح پاشدم به دوستم پیام دادم که اره یه تئوری رو خوندم این جوری شد با خنده ناباورانه میگفتم هااااا اونم هی میگف خاک تو سرت بچه
بعد تو پذیرایی بودم زنگ زد گف واقع جدی جدی باور کردی نوشتی گفتم اره خب که چی🫤
بزار عکسشو بفرستم
بابا اومدم اتاقم به خدا قسم قسم میخورم باور کنین ها
نبود
داخل بالشتم نبود حین صحبت کردن گفتم نیس ستایش🫤🫤
میگه چی نیس کاغذه نبود
کل تخت ملافه زیر تخت هم ندارم چسبیده اس نگاه کردم نبود
گم و گور شده بود رفتم به مامانم یه جور دیگه تعریف کردم گفتم حتما اون برداشتم اخه تختم دو نفرس با خواهر کوچولو میخوابم
گف نه من اصلا دس نزدم بالش خواهرم همه چی اما نبود هنوز هنوزم نیس
چیشده خدا میدونه🫤
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز