من نامزدم قبلا یه سه چهار ماهی نامزد داشته(عقد نه نامزد بودن) سنشم نامزدم کم بوده و انتخاب خونوادش ولی با هم تفاهم نداشتن بهم زدن، خیلیییی سعی کردن تو این مدته بین منو نامزدمو بهم بزنن که آره دست بزن داره چمیدونم با میزدتش یا آره دماغشو عمل کرده!!! خب بکنه... الان نزدیک دوساله با همیم و میتونم به جرعت بگم انقدر خوب و مهربونه که من حتی نتونستم شک کنم که نکنه حرفاش درست باشه ...هیچوقتم نه دوس داشتم بدونم کیه و چی میگه نه برام مهمه،واقعا برام مهم نیستا چون گذشته دیگه تموم شده رفته .
منم جدا شدم چون همسرم منو دوست نداشت محبت نمی‌کرد منو نمیدید و.... خیلی دوسش داشتم اما بخشیدمش ، خودش قصد جدایی کرد
همسر من به اون خانم بارها خیانت کرده بود به اقرار خودش
ولی الان به جرات میگم وفادارترین مرد به منه
همیشه هم میگه چون اون زن رو دوست نداشتم و انتخاب خودم نبود (که باز هم به اون زن ظلم شده از نظر من)
ولی خوب به هر حال اخلاق های بدی هم داره
اون خانم انقدر خیانت دید که وقتی متوجه ازدواج من و همسرم شد همه جا تو فامیل پر کرد که زمان ایشون با من دوست بوده و من هم بیوه بودم (من ازدواج اولم هست)
مثل دوست دختر دوست پسرا،یسریاشون باهم میمونن یسریام کات میکنن ...هرررر کسی به یه نحوی گذشته ای داشته،دیگه دوره ای شده که حتما نباید شوهرت یا زنت باشه که باهاش خاطره داشته باشی یا لحظات خوب و احساسی رو تجربه کرده باشی خیلی تو دوستی تجربه کردن و به هر دلیلی جدا شدن بعدش
اصلا در همین حدم نیاز نبوده بدونی که شوهرت بخواد بگه بهش خیانت کرده که دیدت بد بشه چون دوسشم نداشت بازم توجیح درستی برا خیانتش نبود باید جدا میشد،من اگر از سمت خونواده نامزد قبلیش اینارو زنگ نمیزدن به مادرم بگن خودم هیییچوقت نمیخواستم و نذاشتم راجبش چه خوب بگه چه بد
اصلا و ابدا اجازه نده درموردش حرفی بزنن و خیلی جدی برخورد کن، من خاله ی خودم تو عقد جدا شد،بعد از یجایی متوجه شده بود قیضه رو چون من به کسی نگفته بودم و یکاره به من زنگ زده بود که آره میگن دست بزن داره با زنجیر زده بودتش بددله!!
بداخلاقه،بعد خیلیم اصرار داشت که من تایید کنم هی میگفت بداخلاقه مگه نه؟گفتم نه والا خداشاهده اصلا ...خب چرا اینارو به من میگی آخه
