پدر شوهرش پسر خاله اش بود
پسره خیلی هیز بود. از اونا که واقعا آدم رو معذب میکرد. قبل ازدواج دختره خیلی رو مخ همه خانومای فامیل بود از اینایی که همش میخواست رابطه زن و شوهرا رو خراب کنه و همه هم می دونستند چه شخصیتی داره.و من خورد شدنش رو دیدم هر بار که شوهرش کم محلیش می کرد و با بقیه خانم ها خوش و بش می کرد
مادرش میگفت اینا از اول نگاهای عاشقانه بینشون بود
تو دلم گفتم این پسره نگاهش به همه عاشقانه است