من هرچی فرصت برای پیشرفت داشتم رد کردم که پزشکی قبول شم هعی با ۲۰ سال سن هنوز صبح تا شب تو‌خونم و تنها کارم تست زدنه
دقیقن امشب،همین الان کامنتهای کاربرها،تک تکشون از ذهنم میگذش،بش فکر میکردم ک الان تاپیکو دیدم و اومدم خوندم،دقیقن همونایی ک بش فک کردم😬😬😬😬
واقعن جذب ذهن من تو این موارد خوب استاده و جواب میده🫤
منم درو روم قفل کردن نذاشتن برم مدرسه😁آرزوی مدرسه رفتن داشتم
ازم گرفتنش
الآنم میگن تقصیر خودت بود میخوندی من ب هر دری زدم
بعدم با کتک و دعواهای خونه روانی شدم
هرروز کتک هرروز دعوا هرروز فوش هرروز بحث
گاهی میگفتم کاش برم بیابون زندگی کنم
با این سن روم نمیشه برگردم و پشت سرمو نگاه کنم
اره
زندگی خوبی داریم خداروشکر
اما حال من یجوریه سردرگم نمدونم دارم چیکار میکنم
همش فکرو خیال
و منفی بافی 😑😶تصلا دنیا بنظرم عجیب شده
دیگه هیچی بهم حال نمیده
مثلا شوهرم بگه میریم مسافرت ذوق نمیکنم مثل قبلا هام
میگم باشه
مهم نیس برام برم یانه
و خیلی چیزا دیگ ....فقط استرس از دست دادن دارم و اینده نا معلوم و سردرگم
برا اینکه خودمو راحت کنم میگم اخرش میمیریم دیگ ول کن بیشتر از اینکه نیس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز