امروز رفتیم پیش مشاور شوهرم گفت طلاق بگیریم مشاور که سامانه داده بود ۱۰روز دیگ بود بیرون ازاد نوبت گرفتیم اون خونه مامانش بود منم از خونه خودمون اومدیم هرچی مشاور بش میگفت میگفت ازش متنفرم هیچ کس قد من عاشق نبود میمیردم براش الان بدم میاد بگم ازش جدا نشم یهو دیدی عصبانیت کار دستم داد کشتمش نمیخامم رابطم درست بشه بزور مشاور راضیش کرد جلسه بعدیم بیاد بعد جلسه ام هیچ حرفی باهام نزد هرکی راه خودشو کشید من سوار تاکسی شدم اونم رفت سوار ماشینش شد خیلی دلم شکسته هر زوری زدم زندگیم بیوفته روال هی تو گ×ه رفت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.