بچه ها ما از تو یه گروه باهم آشنا شدیم کلا شبیه رفیق صمیمی ها حرف میزدیم. ولی من روش یکم کراشم. شهر هامون ۱۱ ساعت فاصله داره. از همون اول کشبیه رفیقا باهم حرف میزدیم گفت خانوادم نمیزارن با شهر دور ازدواج کنم منم گفته بودم اگر آدم عاشق شه مریخ هم میره گفت نمیدونم چون تا حالا عاشق نشدم.
حالا خیلی رفتارش با من خوب بود دیگه دیدم سرم حتی غیرتی میشه همشش پی وی من بود فکر کنین من یهو آنلاین میشدم پیام میدادم همون موقع سین میخورد میفهمیدم توی پی ویم بوده. از قیافم تعریف میکرد یا مصلا میگفت تو فسقلی منی فقط باید با من حرف بزنی معلوم بود اونم کراش زده روم...ادامه ش الان میزارم