انقدر نرفتم خونشون که دیگه هیچ کاری رو بهم نمیسپارن😂😂
چند بار خودتو بزن به مریضی
سفره رو هم به سختی جمع کن و طولش بده خیلی طول 😂😂😂
من به شوهرم یاد دادم هر وقت جمعیت زیاده یا میبینه من خیلی دارم کار میکنم الکی صدام میکنه بیا کارت دارم 😂 مثلا جمعیت زیاده همه نشستن من تنهایی دارم ظرف میشورم یهو میگه یه لحظه بیا بعد دیگه میپیچونیم😂
منم اوایل همه کاراشو میکردم
ولی دیدم منو به چشم خدمتکار میبینه ، کلا دیگه نمیرم خونشون
دو سه بار آخر رفتم ، فقط مثل مهمون نشستم و از جام تکون نخوردم
تا حالا نشده کاری بهم بگه این سری بهت گفت بگو بزار فلانی اسم همسرت بگو اومد باهم انجام میدیم دیگه نمیگه
من زیاد بهش رو نمیدم
دیگه زیاد بهش سر نمیزنم ک فک کنه بیکارم بگه بیا این کارو بکن
از وقتی که نشستی آخ و واخ کن بگو حالم بده به شوهرت بگو پاشو سریع بریم
واسه من پدرشوهرم خاله زنک ترازمادرشوهرمه میگه عروس بروکمک مادرشوهربعدمیرم تواشپزخونه میبینم مادرشوهرم فقط برنج خیسونده تامن میرم اون میره میشینه بعدکه من کاراموکردم پدرشوهرم میگه عروس یه چای بهم نمیدی بعدپامیشم میگه بی زحمت واسه جاری هاوخواهرشوهرات هم بریز😐😐😐
وای دقیقا
منم وقتی زیاد کار بکنم کمرم درد میگیره
روم نمیشه بهش بگم فک میکنه بهونه میارم
خودش خیلی تنبله انتظار داره از اول تا آخر بشینه زمین همه کارارو من براش بکنم
چند وقت پیش داشت از دخترهای خواهرشوهرش تعریف میکرد می‌گفت شام که اومدن خونمون نذاشتن من دست به سیاه و سفید بزنم خودشون همه کارارو کردن
مثلا به در گفت که دیوار بشنوه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز