ما شهر دیگه ای هستن برنامه ریزی میکنم غذا خوردیم جمع میکنم با شوهرم میرم بیرون اولا میگفتم اونا مامان خودم مینشست چهار تا چهارتا براش کله پاچه پاک میکردیم یه با دوتا کله پاچه از اونجا شوهرم خرید بیکار بالا سرم میچرخید ولی دست نزد از بس عصبی بودم چاقو ناجور دستمو بردبد دیگه درس عبرت شد هر چی میگه خودمو به نشنیدن می نم یا با شوهرم دور میزنم یا با غذا دادن به بچه مشغول میشم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
خودتو مشغول کن مثلا وقتی میدونی میخوام کار بده برو با گوشی صحبت کن یا برو توی حیاط یا تراس بگو گرمم شده یا سردم شده چمیدونم با همسرت گرم حرف شو پچ پچ کن ..... این همه کار ، بعدشم آدم میره جایی در حد مهمان یه کارایی انجام میده نه اینکه وظیفه اش باشه در حد احترام در اون حد انجام بده و احترام خودتو حفظ کت
پدرشوهر منم همین جوری بود ولی من از اون پر روتر بودم از اول نامزدی با خنده کلکش کندم
مثلا میگفتن شام امشب با فلانی یعنی من ..منم میگفتم اخ جون امشب میریم رستوران ...میگفت میخواهم دست پخت خودت بخورم میگفتم من همه چی بلدم ولی فقط اندازه دو نفر...خلاصه انقدر باهاش کل کل کردم تا از رو رفت ...یکبار هم شام اونجا بودیم جاری هام پیچیدن به بازی ظرف های شام گذاشتن برای من شوهرم صدا کردم گفتم این رفتارشون واقعا درسته؟گفت نه دریت نیست بعد خودش و برادر شوهرم ظرف ها رو شستن
من و اسم خواهرشوهر ظرفارو بشوریم زحمت جمع کردن سفره هم با شما
اگه قبول نکردن با شوهرت هماهنگ شو
تو جمع به شوهرت بگو مثلا پام یا کمرم درد میکنه میشه بیای ظرفارو باهم بشوریم یکی دو بار که شوهرت بشوره دیگه بهت کار نمیگن
انسان غرق شود قطعا میمیرد! چه در دریا چه در رویا چه در دروغ چه در گناه چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است