من همسرم قبلا مجرد بود و خودم قبلا دوبار ازدواج کرده بودم دوتا بچه دوقلو هم داشتم که با من زندگی نمیکنن وقتی ازدواج کردیم ایشون دانشجو بودن ولی پیشرفت کردن و در حال حاضر دانشگاه تدریس میکنن ماشالا بزنم به تخته جوان و خوش پوش و جذاب هستن همسرم خودش خیلی باشخصیت و فهمیده هست و هرگز چیزی به روم نیاورده ولی .....چند جا رفتم (مراسم یا مهمونی اقوام همسرم یا اینور و اونور .... )از درگوشی کردن خانما و پچ پچ خودم جریانو گرفتم گاهی وقتها میگم کاش با فردی ازدواج میکردم که اونم قبلا یه ازدواج تو کارنامش داشت راحت تر بودم احتمالا همسرم هم حسرتهایی تو دلش داره که به زبون نمیاره
پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ...
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
۲. شهامت خوبی داشتی قبول کردی ازدواج سومت رو، یکم از آشنایی تا ازدواج سوم رو تعریف میکنی؟ چون همین امروز یه آقایی از من حوشش اومد از نگرانی اینکه من چند سال بزرگتر باسم هر چی سنم رو پرسید جواب ندادم😔
عزیرم حرف مردم برام زیاد مهم نیست ته دلم واسه شوهرم عذاب وجدان دارم
اسی توی پست قبلیم هم گفتم، یه پسر خیلی خوب هست امشب سنم رو میخواست بدونه ولی به نظرم من حداقل ۴ سال بزرگترم شایوم بیشتر، چه خاکی به سرم بریزم، سنمو بگم ، نگم؟ اولش بگم چکار کنم؟ یکم هم از خودت میگی الهام بگیرم؟
بله شوهرم هیچ وقت به روم نیاورده چون انتخاب خودش بوده و من قبل از ازدواج راجع به این موضوع بهش هشدار ...
سلام عزیزم تفاوت سنی هم دارید باهم؟
من شوهرم فوت شده یه بچه ۱۲ ساله دارم خواستگارم تاهالاازدواج نکرده تحصیل کرده س ۱۱ سالم ازم بزرگتره. ازبچگی قبل از ازدواج اولم عاشقش بودم ولی الان دیگه مثل شما معذبم چون بچه دارم نمیدونم چکار کنم اصلا🥲
سلام عزیزم تفاوت سنی هم دارید باهم؟من شوهرم فوت شده یه بچه ۱۲ ساله دارم خواستگارم تاهالاازدواج نکرده ...
شوهرم پسر عمومه گلم یک سال ازم کوچیکتره ولی شرایط شما بهتره اون ۱۱ سال بزرگتره اگه دوستش داری و خودش پیشقدم شده قبول کن یه پوعن مثبت داری گلم اونم سن کمترته نسبت بهش
پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ...
چی شد مهرتون به دل هم افتاد اومد خواستگاری؟ خ نواده مخالفت نکردن؟
پسر عمومه بعد جدایی برام توی کتابفروشی داییش کار پیدا کرد میومد بهم سر میزد ی روز سورپرایزم کرد و خواستگاری کرد خانوادش خیلی مخالف بودن عمومم به بابام زنگ زد منم قهر کردم دیگه نرفتم کتابفروشی اما دیگه خانوادشو راضی کرد عموم با پای خودش اومد خواستگاری
پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ...