مامانم با عروسمون داشته راجب تزئینات و دیزاین حرف میزده
بعد مدلی ک عروسمون فرستاده خیلی مسخره بوده و گرون بعد مامانم تو چت بش گفته بعد اونم شروع کرده زبون درازی
بعدش داداشم زنگ زدع میگه ب جمانه (یعنی من)بگید اینقدر ب زن من پیام نده نگه زشته نگه گرونه بعد مامانم گفته اونی ک اینا رو گفته من بودم 😑😐خودم گفتم جمانه نگفته که
بعدش حال عرسمون اومده زنگ زده مادر شوهر جان من نمیدونستم دارم با شما چت میکنم من فکر کردم جمانه ست
من ب شما بی احترامی نکردم با جمانه بودم😐😮💨🤐
حالا من از این میسوزم مگه اون کیه ک بیاد ب من بی احترامی کنه مگه من بی کس و کارم ک بیاد فک کنه چون من بودم برینه بهم
کلی گریه کردم این دختره چ فکری با خودش کرده