همسرت ادم بدی نیست
اخلاقشم خوبه که با وجود بی اعتنایی و بی احترامی رفته باز روز بعد اومده
اهل خیانت هم که نیست
به نظرم به جای اینکه جلوش دربیایی کنارش باش
باهم هم فکری کنید یک خونه اجاره کنید ارزون کوچک برین سرخونه زندگی تون
فکر نکن ازاین حدا بشی خوب میشه
نه احتمال زیادمجبوری با یک مطلقه که معلوم نیست اخلاقش چطوره زندگی کنی حالا امکان اعتیاد وزن بازی و....بماند
اگربچه داشته باشه که ......
بعد هم فکر اینکه اون با یک زن دیگه خوابیده و......بعد هم ممکنه تورابااون مقایسه کنه و......
نمیتونی بری سرکار پولشوبذارید بانک وام بردارین زندگیتون جلوبیفته؟
اصلا نیازی به بحث ودعوا ودخالت دیگران نیست اگه شوهرت دستش پر بود خودش زودتر تکلیف رو روشن میکرد حتما نداره بنظرم خودت کمکش کن فعلا یه خونه ی کوچیک اجاره کنید ک بتونید برید سر زندگیتون یا از دیگران کمک مالی بگیر یه خونه اجاره کن
واقعا پدرمادرت خیلی عجیبن مگه میشه چهارسال هیچ حرکتی نکنن الانم طرف اونو میگیرن
ببین شرایط اقتصادی خیلی وحشتناکه و حتما شوهرتم دلش نمیخواد اینجوری باشه ولی تو چی
روح و روانت نابود میشه روز به روز ازش کینه به دل میگیری
سرد میشی و در نهایت هم تورو مقصر میکنه که چرا سردی
این مردا خیلی پرروئن
یه فکر اساسی کن اصلا باهاش رابطه نداشته باش باهاش حرف بزن به جای سکوت
بهش بگو تکلیفتو روشن کنه
به خانوادت بگو اگه خیلی کشته مرده شوهرمید و نگران نیازهاش هستید برامون خونه رهن کنید .
به خاطر این چیزاست هی میگم تو عقد رابطه کامل نداشته باشید برای دختر همه اش ضرره طرف انگیزه نداره دیگه...
من حتی یک شب قبل عروسیمم این درخواست را اجابت نکردم گفتم تا فردا صبرکن
چندماه کنارهم تویه اتاق خوابیدیم و نذاشتم اتفاق بیفته به طرق دیگه نیاز رو مرتفع میکردم ولی همش میگفتم نه اول عروسی بعد
