نه ..
اشکام مثل گوله داره می ریزه، هیچ کس رو ندارم، خواهرم 20 سال از من کوجیکتره، مصیبتی بزرگتر از همه همین به اصطلاح خواهره
مامانم هم چند سال پیش سکته کرده، نمی تونه کاری بکنه.
هیچ کسی رو ندارم، امروز مجبور بودم مبجور بودم.. مجبور وووووووووووووو بودم .به خدا نمی گذاشتمش اگه مجبور نبودم، اگه مجبور نبودم بغلش می کردم توی دل خودم .. نمی گذاشتم دستای کثیفش به بچم بخوره. بغلش می کردم می رفتم می خوابوندمش، عصر بیدار می شد براش آبمیوه می گرفتم و باهاش درس کار می کردم، بعد آهنگ می گذاشتم می رقصیدیم..
نمی دونی چه طوری دارم اشک می ریزم، براش پیتزا خریدم تا یه ذره هواش عوض بشه پسرم. دسته گلم یه ذره کینه نداره.
عزیزم شما که شاغلی .شوهرتم که حضانت بچه تو بهت میده چرا با این وحشی زندگی میکنی.اگر آینده بچه ت برات مهمه ازش جدا شو
اين ادما فقط براشون مهمه ظاهرا مؤمن باشن و همه بگن اين عاليه..
كافيه ابن تصوير خراب بشه.
من م جاي اسي بودم الان با بچه وسط مراسم بودم
ميگفتم اين قران و اين جلسه
اگر بهش اعتقاد دارين اين ادم رو الأن بايد دار بزنيد
چون حق شرعي زن و بچش رعايت نميكنه
منو بچ رو كتك ميزته مياد اينجا
چهارتا تهمت ديگه هم بهش مبستم
نابود ميشد
حلالیت؟!والا آبجی خییییییییییلی پررو تر ازین حرفاش!
بااینکه حالشم خوب نیس داشت لبه گوره کلی دارو هم مصرف میکنه ولی نه تنها حلالیت نخواسته،بلکه چند سالیه جدا شده از مامان بزرگم از اون زنش هم سه تا بچه داره.بعد به مامان و خاله‌م گفته دیگه به من زنگ نزنید هیچوقت من بیست سال پیش حضانتتون رو دادم مادرتون!حق ندارید کاری به کار من داشته باشید!خونه و همه چیزم به اسم اون سه تا بچه‌ی دیگه‌شه واسه مامان و خاله‌م هییییییییچی نذاشته
بعضیا دست خودشون نیس ذاتیه این اخلاقشون ..
شاید کلی رو‌خودش کار کرده و تازه اینطوری بده ...فکر کن اگه کار نمی‌کرد چطوری بود ...
براهمینه که میگن هیچ کسو نباید قضاوت کرد ما آدما تو مسیر رشد؛ نقطه شروعمون یکی نیس ....
