2777
2789
عنوان

مادرشوهر و با دوستام دعوت کردم بیاین بگم چیشد

| مشاهده متن کامل بحث + 650 بازدید | 46 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

والا من اگه مادر شوهر بشم نمیرم خونه عروس وقتی دیشبش اونجا بودم و فرداشم عروسم برای دوستاش جشن گرفته ...

والا اینو همه درک ندارن که منم خودم همینجورم

تازه اگه دوستامم نبودن میومد یزره فک نمیکنه شاید من خسته ام یا دوست ندارم

تو همه عکسام اومد و حالت اخمو ژولیده

شمانوشتی خودت دعوتش کردی دیشبشم که دعوت بودن گفته پذیرایی نشیدیم

اره ولی خب خودشم میخاستم بیاد حتی نمیگفتم

خودش میگفت پذیرایی نشدم منکه همه چی برایم بردم و خورد

منظورش این بوده زیاد زده دوباره بیاد بخوره

اسی بحث نکن بعضیا انگار هیچی نمیفهمن

من کاملا درکت کردم 

مادرشوهرتم دیده دوستات میخان بیان از عقده ای بودن خودش زنگ زده ک من دیشب کم خوردم

خاسته بیاد مهمونیتو خراب کنه

خوب کاری کردی با دوستات خوش گذروندی

شاید بد نبود یکمم کم محلش میکردی

از این ببعد حتی تعارف هم نکن

خاست بیادم بگو‌دوستام جوونن شما اذیت میشی

بذار یه شب دیگه دوباره دعوت میکنم

وقتی دعوت کردی خاست بره بگو‌مامان جان الان زیاد بخور فردا زنگ نزنی بگی ما هیچی نخوردیم( با خنده)

مگه دیگه جونی میمونه برام باز واسه اینا شام بپزمبعدم انقد زود بهشون بر میخوره که با همین حرفم کلا قط ...


نه شام چرا دختر

دورهمی ،یعنی بصرف بعد از شام

خداخیلی بزرگتر از اونه که بشه باگناه کردن ازش دور شد

خودت نگران این هستی که باید به مادرشوهرت تعارف می گردی چون فهمید دوستات میان و زشته ؟ بعد نگران این بودی که اگر می گفتی نه دوستام دعوتند و شما بعد بیاید قهر کنه و قطع رابطه کنه ؟ اگر برات این چیزها مهم نبود خیلی راحت تر بودی . چطور تو نگران ناراحتی اونی اما اون نگران آبروی تو نیست ؟  در ضمن از این به بعد هر وقت مهمونی یا تولد گرفتی جلو جمع بلند ازش بپرس خوب پذیرایی شدید ؟ چیزی کم نبود ؟ اگر هم بقیه اعتراض کردند جریان را تعریف کن .

اسی بحث نکن بعضیا انگار هیچی نمیفهمنمن کاملا درکت کردم مادرشوهرتم دیده دوستات میخان بیان از عقده ای ...

بخدا اون شبم که دعوت بود همه چی فراوون بود جلوشون خوردن چون سلف سرویس بود

دید کلی خوراکی هست خاسته بیاد که دوباره بخوره مال پسرش بوده

دقیقا چون ما دورانه داریم با اینا مادرشوهرمم همیشه دوست داشت باشه با دخترش

من بخاطر همین کاراش دوست نداشتم نمیگفتم

اینبار تو عمل اتجام شده قرار گرفتم

وگرنه تولد اومده بود کادوش داده بود واقعا لزومی نداشت.

اتفاقا پشت تلفن بهش گفتم میخایم اهنگ بزاریم چون دیشب نشد خیلی 

بعد تا اومده میگه خاموش کن بخوابه

هی میگفت کم کن

اه 

هفته قبلم دیگ اش داشتم انقد از دستش ناراحت شدم

هی تو همه چی دخالت کرد

من ظرفای اشو کشیدم 

بع. یه قابلمه آوردم گفتم این برا خودت ببر یهو کشید سمت خودش گفت این مال پسرم(برادرشوهرم)منظورش.منم انقد حرص خوردم گفتم من به اونا میخام ظرف یبار مصرف بدم 

میگفت نه 

بعد که خاست بره هی گفت من نمیخام و فلان یدونه بسمه

منم دوتا گذاشته بودم رو اوپن ببره  هی گفت نه یدونه گرفت دستشو منم دیگه چیزی نگفتم بعدخواست بره دوتا برد




ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز