😖😭
وقتی ازدواج کردم سنم خیلی کم بود..انتخاب اشتباه کردم و خانوادم اصرار بر ازدواجم داشتن بجای اینکه منو منع کنن
شوهرم اصرار داشت یه مدت پیش مادرش زندگی کنیم و سه ماه بعد بریم خونه خودمون که جدائه..و منم از رو سادگی قبول کردم وخانوادم هیچ مخالفتی نکردن.. خیلی راحت پزیرفتن.. اون سه ماه شد دوسال و شیش ماه
هروقت به خانوادم میگفتم میخوام جداشم مادرشوهرم اذیتم میکنه
بابام میخندید و میگفت برو بابایا
مادرشوهرم از بس اذیتم میکرد..اخه لعنتی چرا به دختر 16 ساله رو اذیت میکردی سر اینکه بلد نبود 30تا مهمون رو راه بندازه
البته بعدها کارماشو دید..بد هم دید
اخرش بسکه سیاست بخرج دادم این مردکو از خانوادش جدا کردم
الانم تو زندگیم به مشکلات بزرگی بر خوردم بارها به بابام گفتم میخوام جدا بشم..اخرین بار چنتا لگد بهم زدو گفت غلط میکنی
من خونه رات نمیدم
ما ابرو داریم😣
از دست شما هیچ کاری بر نمیاد جز دعا
به یه بچه یتیم که پدر نداره ییکسوکاره دعا کنید