ما داخل شهرهستیم اونا روستا
کاشکی میشود اذیتشون کنم روحشون عذاب بکشه این همه سال من اذیت شدم
هر موقع به مادرشوهرم میگفتم میگفت این به باباش رفته آخر برداشتم گفتم عموم حقوق داشت این همه سال نشستی این همون پولم ندارع
من خسته شده بودم از اینکه بابام باید ساپورتم میکرد اونا برای من نداشتن برای جاریم داشتن همیشه