ما اسمأ شریکیم با پدرشوهرم اینا ولی رسمأ شراکتی نداریم خلاصه شوهر احمقم همه پولاشو میبره اونجا مادرشم میره مواد خوراکی میخره نصف میکنیم منم دیدم هرچی ب شوهرم میگم حساب کتابتو جدا کن نمیفهمه دیگه کاری ندارم چ غلطی میکنه فقط ازشون میخام خلاصه رفته از خونه مادرش برنج اورده دیدم برنج قد کشید برنج ایرانی ک اونقدر قد نمیکشه اون دفه مادرش رفته گوجه خریده رب درست کرده بد ب شوهرم ی رب متفرقه داغون مغازه ای داده اوردع منم گفتم برو تبرک بخر بد مادرش داده از اون رب دست ساز خودش اورده بد ب شوهرم و مادرش گفتم این برنج هندیه بهشون برخورد خیلی اعصابشون خورد شد فکر کردن تازه عروسم خرم حالیم نیست برنج ایرانی و هندی