من از وقتی ازدواج کردم دائم به این خانواده کمک کردم تو بدترین لحظات زندگیشون کنارشون بودم زمانی که کسی هیچ کمکی بهشون نکرد در حد بیمارستان رفتن و نگهداشتن بچه و رسیدگی به کارهای خونش!!!
ولی از وقتی ایشون حامله شده انگار آسمون سوراخ شده و ایشون انتخاب شده برای بچه دار شدن دائم بهم میگه چرا حامله نمیشی نازایی بیچاره داداشم
از وقتی خبر حاملگیش همه جا پیچیده همه به من زنگ میزنن میگن چرا بچه نمیاری دیره
من بخاطر شرایط مالی و جسمی در حال حاضر نمیتونم بچه دار شم آمادگیشو به هیچ وجه ندارم از لحاظ روحی هم در حال نابودیم شوهرم با من چپ افتاده میگه به خواهرم حسودی میکنی چشمت برنمیداره ببینی بچه دار شدن با اینکه من از اولین روز که خبر حاملگیشو شنیدم کلی هواشونو داشتم حتی خودم خواهرشوهرم رو بردم آزمایشگاه که بفهمیم حدسمون درسته یا نه
ولی این حق من نیست..چرا باید من دائم تیکه بشنوم و نازا صدابشم