به درد خراب کردن امروز
به درد از دست دادنه تمومه فردا
به درد حیف کردن و تو آسغال انداختنه امروز و فردایی که میتونن خیلی خیلی متفاوت باشن
و همین امروزی که حیف میشه
قراره تبدیل بشه به یه گذشته ی جدید
ی گذشته که میتونی با نگا کردن بهش به خودت افتخار کنی
و تو اینو از دست میدی
بخاطر چی؟
بخاطر گذشته ای که گذشته و دیگه حتی وجود نداره
آره گذشته به خیلی دردا میخوره
من یکی از کسایی ام که یه رشته ی بلند از این گذشته رو برا خودم ساختم
چجوری؟
خیلی راحت بود
فقط هر روز که از خواب بیدار میشدم بخاطر دیروز و اتفاقای مزخرفی که افتاده بود و حتی خیلیاشون نه تقصیره من بود نه نقشی تو بوجود اومدنشون داشتم هر روز روزمو بخاطرش از بین بردمو یه روزه مزخرفه دیگه به اون گذشته اضافه کردم
و اینو درحالی انجام دادم که میتونستم اونروزو نجات بدم
میتونستم اگه دیروز روزه بدی بوده اونروز و بکوبم تو دهنه دیروزو بگم مهم نیس چی هستی و چقد گندی
من امروزمو بخاطر تو از دست نمیدم