سلام من یه دختر 21 ساله هستم اهل یکی از شهرستان های آذربایجان غربی چند روز پیش یه خواستگار معلم داشتم 22 سالش بود تازه از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل شده بود و دبیر جامعه شناسی بود تو چندتا دبیرستان پسرانه شغل دوم داشت و موبایل فروشی داشت.
ماشین شاسی بلند داشت و توی جای نسبتا خوب از شهرمون خونه داشت پدرش هم وضع مالی نسبتا خوبی داشت و تو کار ساخت و ساز بود
تیپ پسر خوب بود نه مثل قدیمی ها بود نه مثلا جدیدا
قیافه و ظاهرش آراسته و متوسط رو به بالا بود
خلاصه تشریف آوردن خونمون ( مارو یکی به مادرش معرفی کرده بود) نشستن چایی و شیرینی خوردن بعد بهمون گفتن برین باهم حرف بزنین
مام رفتیم خلاصه باهاش حرف زدم خیلی آروم و صبور بود همه سوالاتم رو کلا جواب داد و هیچ سوالی ازم نپرسید.
ولی اخر سر بهم گفت :(لطفا باهام صادق باش) منم گفتم باشه ازم پرسید قبلا با کسی دوست بودی؟ من خرم گفتم آره 3 ماه با همکلاسی دانشگاهم بودم بعد لبخند زد و گفت باشه
خلاصه بعدش رفتن حقیقتا من خیلی ازش خوشم اومد اینستا شو رفتم با پیج فیک فالو کردم هیچ فالور دختری نداشت و عکسای قشنگی هم گذاشته بود از خودش و دانشگاه و مدرسه....
خلاصه امروز عصر مادرش زنگ زد و گفت :
ازتون بابت اینکه اون شب مزاحم شدیم عذر میخوام شما خانواده خوبی هستین و دخترتونم بسیار زیبا و خوب هست ولی متاسفانه پسر من پسند نکرده مامان منم به ایشون چندتا جمله اینجوری گفت.
خلاصه الان خیلی ناراحتم نمیدونم بابت دوست پسر داشتنم تو گذشته ناراحت باشم
یا بخاطر راست گفتنم