کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

انشالله بهترینها نصیبت بشه به حق قائم وآل محمد .به حق امام زمان دعا کردم چون دوسش دارم

گفتی کیف مدرسه یادم افتاد

سالی که من میخواستم برم کلاس اول مامانم یه کیف مدرسه از رو اشغالایی که میریزن بیرون پیدا کرده بود برا من اوردش. بعد روز اول مدرسه که رفتیم سر کلاس بعضی از بچه ها میگفتن ما پیش دبستانی باهم بودیم و اینا من فهمیدم یه کلاسی بوده به ایم پیش دبستانی. بعد کنار دستیام و بچه های پشت سرم بهم گفتن چرا کیفت کهنه است گفتم این مال پیش دبستانیمه قراره بابام از سرکار برام یه جدید بیاره😶

بغل دستیم کیفش یه بطری اب داشت من همیشه حسرت اون بطری ابو داشتم

همچین .شنما

ممنون گل

مطمعنم آیندت قشنگتره یا شده بهرحال برعکسه همیشه منی ک مجردیم خیلی خب بود همچی فراهم بود برام حالا شوهرم خسیسه کلن همینه دنیا😓

منم همچین مشکلیو دارم با اینکه خیلی بدبختی و نداری کشیدم تو بوگی همش دلم میخاد برگردم به بچگی . یه بار اینو به یه روانشناس گفتم گفت بخاطره اینکه فکر میکنی با موقعیت و شرایط مالی الان برمیگردی به کودکی بخاطر همین دوست داری برگردی به عقب اما اینو بدون برگشتن به کودکی با این شرایط نیست دوباره با همون شرایط بد مالی و تنهایی رو به رو خواهی شد . دیگه این موضوع برام حل شد😂

اول و آخرش همینه که خدا باید درست کنه

خب قدیم ها وضع  بیشترمون همین بود توی محل ما یکی دوتا خونه تلویزیون داشتن ما می رفتیم خونه اونها نگاه می کردیم در طول روز چیزی برای خوردن پیدا نمیشد نون با قند می خوردیم

وای منم که الان خوندم از کار اون آقا گریه ام گرفت، انشاالله اینقدر خدا بهت بده که هیچوقت محتاج هیشکی نشی

اسی جان اولا بنظر من برای سیسمونی وسیله نگیر هیچکدوم از چیزایی ک تو بازاره بدردت نمیخوره من همه رو خریدم برا بچه هام دوباره همه رو یا فروختم یا پس دادم یا خشیدم 

بنظرم مثل زمون قدیم سیسمونی فقط یه ساک لباس و یه پستونک و شیشه کافیه 

و اینو بدون برای بچه دار شدن تا پیش خدا هزینه باید کنی تازه اگر ب راحتی حامله بشی 

من همون ماه اول حامله شدم زد و دوقلو شد 

حاملگی پر خطر داشتم با سابقه سفط قبلی 

ینی من همش دم مطبا و سونوگرافیا بودم همشم دوبرابر میدادم چون دوقلو بودن تغذیه و داروهای بارداری هم بماند ک چقد گرون بودن 

هزینه زایمانم ک جای خود داره 

بچه هامم تو دستگاه بودن ک تو بیمارستان خصوصی الان تقریبا شبی ۱۵ تومنه منم دکترم بیمارستان دولتی نمیومد مجبور بودم یه شب بزارمشون بیمارستان خصوصی بعد منتقل کنم دولتی 

خود بچه ها هم کلا همش هزینس از شیر و پوشک و مغزیجات و لباساشونو اسباب بازیا و کتاباشون 

مهدکودک متوسط ۵۰ تومن میگیره 

مدرسه ها هزینه هاشون سر به فلک میزنه 

اول اینا رو ب شوهرت بگو بعد خوب فکر کن ببین میتونی این شرایطو تامین کنی یا نه ؟ 

بچه فقط سیسمونی نیست حالا اومدیم سیسمونی جور شد بقیش چی ؟ این آدم ۷۰ ۸۰ سال زندگی کنه و امکانات میخاد 

اول خوب فکر کن بعد اقدام کن 

نزار چند سال دیگه بیاد همین تاپیک تو رو تکرار کنه 

خود ما همیشه ب خانوادمون میگفتیم شماها ک نداشتین بیخود کردین بچه آوردین ؟ 

  فک کردم فقط من این روزا رو گذروندم

این عقده های کودکی هیچوقت دست از سرمون برنمیدارن

از اداره بابام بن فروشگاه میدادن ولی مامانمینا هیچوقت منو نمیبردن که یه وقت خوراکی برندارم، چقد حسرت فروشگاه رفتن داشتم، الان که سالهاست ازدواج کردم، بهترین روز من توی ماه روزیه که میریم فروشگاه واسه خرید خونه، هیچوقتم برام عادی نمیشه

عزیز قشنگش اینه که شما بلخره گذشتتون گذشت،ولی واسه من هنوزم نگذشته بخدا فقر ولم نکرده و نمیکنه تو این دوره ی ک پول علف خرسه ما یه ریالم نداریم.همه از فقر عبور کردن همه ی کسایی که قصه ی فقرشونو گفتن همشون نجات پیدا کردن و پر پولن ،ولی اوضاع من تغییر نکرد هیچوقت حالا دیگه پیر شدم اما .‌...

یاخدا این خیلی غم داشت🥺کاش الان همه چی راحت باشه براتون

من که از بی مهری زیاد گفتم، اینم بگم تو دلم نمونه، ما سه تا بچه بودیم میرفتیم مدرسه... اولا مادرم برای اون دوتای دیگه صبحانه شیر گرم می کرد، براشون ساندویچ می‌کرد تا ببرن ولی من هیچی..... صبح ها اسپند دود می‌کرد، از کنارمن رد میشد می‌برد دور سر دوتا بچه هاش می گردوند ولی من نه 💔من سرم رو مینداختم پایین با کتابام مشغول میشدم.