2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 21538 بازدید | 492 پست
ماها ک سختی کشیدیم از نظر مالی تو بچگی . انگار یه غرور خاصی ام داشتیم.. که کسی ام کمک می‌کرد به جای ...

دقیقا یبار مدیر صدام زد نزدیک عید بود بهم یه دست لباس گل وگشاد داد چقدر ناراحت شدم گفتم خانم من نیازی ندارم بدین به کسی دیگه باگریه رفتم خونه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه بار خونه مامان مادرم بودم...

یادمه داییم تازه  رفته بود سرکار بعد اون روز حقوق آورد خونه نشسته بود می‌شمارد پولاشو بعد یه بسته داد به من گفت بلدی بشمر..   دویست تومنی بود قشنگ یادمه 

بعد چند تا درآورد داد به من... نگرفتم... 

گفتم نه پول دادم... 

چند بار داد باز نگرفتم  گفت بگیر شیرینیه حقوقم گفتم نه دارم...

بعدا آنقدر پشیمون شدم... 

هی تو راه حساب کتاب میکردم اگه گرفته بودم چیا میتونستم بخرم... 

میگفتم کاش میگرفتم  میرفتم هم خوراکی میخریدم هم دفتر و مداد

بعدا دیدم گذاشته تو کیفم انقدرررر خوشحال شدم..‌

ولی رفتیم باهاش فک کنم صابون اینا خریدیم

باشه عزیزم درخواست ندادی درخواست بدی قبول میکنم

درخواست دادم فک کنم ندیدی بین لایک ها و ریپلای هات هست ❤️

آنه شرلی هم نشدیم که ازمون بپرسن آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت...🙃

یبار از مدرسه میومدیم 

بابای همکلاسیم همیشه مارو با خودش میبرد تا یجایی مسیرمون یکی بود

یبار چهار نفر بودیم دوتام.ن مسیرشون نزدیک بود جوری که نصف راه ما بود فاصله تا خونشون 

من و رفیقم و همون همکلاسیم که باباش اومده بود دنبالمون مسیرمون یکی بود بعد بابای رفیقم پولدارن اون دوتای دیگه هم وضعشون خوبه بینشون فقط ما وضع مالی خوبی نداشتیم سوار ماشین شدیم بابای دوستم همین که خواست برونه یه نگاه به من کرد بعد چند دقیقه مکس کرد بعد گفت خانم فلانی شما پیاده شو جا نیست برات💔

هفتم میخوندیم هممون بچه بودیم ریزه میزه ماشینم ازین مدل بالاها بود که توش بزرگه 

من نمیدونم اون لحظه چطوری جلوی گریمو گرفتم پیاده شدم هیچکدوم از دوستام باهام پیاده نشدن یا نگفتن نه بمون یکم بهتر میشینیم که راحت باشیم 

خیلی غرورم شکست و تحقیر شدم هیچوقت یادم نمیره

همیشه وقتی با اون دوستم بودم که باباش ماشین داره مارو میدید سوار میکرد ولی وقتی تنها بودم حتی اگه هیچکسم نبود تو ماشین منو تنها سوار نمیکرد فقط چون پولدار نبودیم من یه بچه ی ۱۲ ساله بودم🙂💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز