2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 240432 بازدید | 2442 پست
از نوزادی منو برای پسر داییم نشون کرده بودن حالا پدر پسر دایی مولتی میلیارد ...وقتی میومدن خونمون لب ...



سلام دوست عزیزم.

یه گروه تو ایتا زدیم با هم دردهای خودمون  درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس از قضاوت شدن و بدون ترس از حس ترحم و تحقیر.

شما هم دعوتید اگر تمایل داشته باشین🦋🌷

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یک عروسی رفتم چون لباس خوب نداستم هنوز تو ذهنمه. شاید رد شده اما خیییلی روزا با عذاب وجدان خریدن ردش ...

سلام دوست عزیزم.

یه گروه تو ایتا زدیم  لینکش رو همین تاپیک صفحه ۱۳۹ گذاشتم با هم دردهای خودمون ، درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس از قضاوت شدن و بدون ترس از حس ترحم و تحقیر.

شما هم دعوتید اگر تمایل داشته باشین🦋🌷

اتفاقا ما برعکسیم تو نداری بودیم نمیخوایم خودمونو و. بچه هامون باز ندار باشن،

سلام دوست عزیزم.

یه گروه تو ایتا زدیم لینکشو همین تاپیک ص ۱۳۹ گذاشتم  با هم دردهای خودمون  درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس از قضاوت شدن و بدون ترس از حس ترحم و تحقیر.

شما هم دعوتید اگر تمایل داشته باشین🦋🌷

توی مدرسه چیزی نداشتم بخورم،صبح بدون صبحونه میرفتم تا ساعت ۲ و نیم ،حتی یک شکلات نداشتم بخورم ، با این وجود کوچکترین پولی دستم می رسید می دادم مامانم تا محبتش رو جلب کنم ، ولی مامانم هیچ وقت دوستم نداشت

فقر مالی و فقر عاطفی شدید

الان از وسواس و افسردگی رنج می برم که میدونم ریشش تو همون سال هاست


نمیدونم کلاس چندم بودم بند کیفم پاره بود ،فقط به زور وصل میشو ظاهرا سالم بود ولی در واقع بند نداشت و من بند رو الکی وصل میکردم ولی با دستم از زیر نگهش می داشتم، جوری که هیچ کس نمی دونست

یادمه یک بار از مدرسه ما رو بردند استقبال از شهدای گم نام، کلی منتظر بودیم،منم دستم از زیر کیف گرفته بودم کسی نفهمه بندش پارست،دیگه آخرا دستم بی حس شده بود و از فشار داشت گریم میگرفت ،دیگه نمیتونستم تحمل کنم ر فتم پشت جمعیت و یواشکی فرار کردم اومدم خونه 🥲😅🤣

تو مدرسه خوراكي نميخوردم نداشتم يكبار كه خريدم يه دختر پررو بهم گفت چه عجب تو مدرسه هميشه تنها بودم ...


سلام دوست عزیزم.

یه گروه تو ایتا زدیم با هم دردهای خودمون  درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس از قضاوت شدن و بدون ترس از حس ترحم و تحقیر.

شما هم دعوتید اگر تمایل داشته باشین🦋🌷

لینک گروه همین تاپیک صفحه ۱۳۹

دقیقا حسرت پالتوروداشتم .بهم میگفتن چرانمیخری میگفتم دوست ندارم وله له میزدم برای پالتو ..پول توجیبی ...


سلام دوست عزیزم.

یه گروه تو ایتا زدیم با هم دردهای خودمون  درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس از قضاوت شدن و بدون ترس از حس ترحم و تحقیر.

شما هم دعوتید اگر تمایل داشته باشین🦋🌷

لینک گروه همین تاپیک صفحه ۱۳۹

خودت داری میگی اون موقع سبک زندگی همون بوده الان همه چی ظاهرسازیه خیلیا خونه ندارن و خونه نداشتن عاد ...

چی بگم ان شاءالله درست میشه. رزق را یکی دیگه میده. من با همه سختی های اون زمونه دلم هوای اون روزا را میکنه نمیدونم چرا

هُوَ رَبُّ المُستَحیل و أنت تبكي عَلَي المُمكن.او خداوند ناممکن هاست،در حالی که تو بر ممکن ها گریه میکنی

من ضعیف بودم یا ب قول دوستمون ضعیف فرهنگی 

گاهی پدرم داشت ولی نه برای ما بلکه برای دوستاش ملک و ماشین میخرید بعد طرف هزارتومن هزار تومن بش پس میداد 

روزایی هم ک نداشت بدبختیش مال ما بود 

ما با دعوا رفتیم دانشگاه 

عروسیا با دعوا برامون لباس میخریدن 

یبار یکی از مامیلامون گف لباساتون شبیه بنجلان بدرد دستگسره میخورن انقدر دلم شکست ک نگو ولی چ فایده 

یبارم یکیشون ب مامانم گف دخترات لباس ندارن براشون بخر 


الان وضعمون خوبه ولی خیلی تحقیر شدیم بخاطر سر و وضعامون

سلام دوست عزیزم.یه گروه تو ایتا زدیم با هم دردهای خودمون درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس ا ...

ممنونم نیازی ندارم .دارم زندگی میکنم .به چه دردم میخوره کنکاش گذشته...موفق باشی

الهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم .هدیه برای امام زمان ...خدایاشکرت .ممنونم ازت .                        
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز