2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 161431 بازدید | 1898 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منه خاک تو سر یه بار داشتم کفشمو چسب میزدم یه مهمون پولدار داشتیم فکر کنم اون دید😂🙂

من یکسال باکفش سوراخ رفتم مدرسه دوستم پولداربود برااینکه منو بسوزونه نوک کفششو کرد توسوراخ کفشم وخندید .وخیلی کارهای دیگه خیلی خوارم کرد میدونم خدا یروز جوابشو میده

لایک نکنید .توروخدا 
ولی اقای من با طریساز بود باطری اورده بود برق که شنبه ها میرفت ما صدای تلویزیونمونو بازززز میکردیم ب ...

آره منم فرداش میرفتم مدرسه بعضیا اوشین و تعریف میکردن من با تعجب میگفتم مگه برق داشتین؟بعدم اونا پز میدادن ک بابام از باطری ماشینمون برق میگیره

به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد،،،ولی آموختم که ناله ام سکوت باشد،گریه ام لبخند و تنها همدمم ،خداااا،،

یادمه بابام دستکش میفروخت همه بچه های مدرسه زمستون دسکش داشتن به مامانم گفتم منم میخوام گفت نه اونقدرا هم سرد نیست صبح زود رفتم دستمو تو حوض شستم و اومدم به مامانم گفتم ببینم دستام یخ کرده بهم دسکش بده ولی باز هم نداد.

درسته ندار بودیم ولی پدرو مادرم خسیس هم بودن و هیچ درکی از کودکی ما نداشتن

حالا که اون روزای بدبختیم یادم اومد روز مادر هیچی نمیخرم بهش😂😂 اون موقع که من تو اوج جوونی بودم چجور ننه بابای گور به گور شدش واسش مهم تر بودن؟منم هیچی نمیخرم واسش🙂

جالبه قدیما اینقدر بچه ها رو با حسرت و نداری بزرگ میکردن بازم بچه  میاوردن چهارتا پنج تا 

ما هم ی تایمی خیلی سخت بود اوضاع مالی مون  خیلی کوچیک بودم اما یادمه 

ولی از ی جا ب بعد بابام خیلی به خودش فشار آورد ب طوری ک یادمه ی بار یک ماه ندیدمش صبح زود میرفت سر کار آخر شب میومد ما خواب بودیم . مامانم همه پولا رو میداد طلا وپس اندار 

کم‌کم لباس خریدنمون از سالی ی بار شد سالی دوبار فصلی یک بار لباس خونگی خوب و... خونه رو عوض کردیم رفتیم محله بالاترو ماشین خریدیم و... اخرشم ک بابام زد تو کار ساخت و ساز و ارث سهمشم هم ک دادن زندگی مون ی تکون اساسی خورد و  اوضاع خوب شد . ولی یه صحنه یادمه کوچیک بودم بابام کفشمو با ی نخ قهوه ای  می‌دوخت و من میگفتم نخ سفید بزن 🤣

مینیمال 
فقط دعا کن حقمونو خوردن رفت .توفامیل اونایی که قبلا ازحسادت میترکیدن .الان به خودشون اجازه دادن بهمو ...

چقد سخت واقعا درک میکنم. آدم هرچی میگی گور پدرشون بذار بگن ولی واقعا از درون میسوزی.لعنت به حرف مردم دهن مفت

ایشالا درست بشه سخته ولی میگذره

چقد سخت واقعا درک میکنم. آدم هرچی میگی گور پدرشون بذار بگن ولی واقعا از درون میسوزی.لعنت به حرف مردم ...

بارها اشک ریختم .ازحرفایی که توچشممون زدن .کاش تموم میشد این روزا

لایک نکنید .توروخدا 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز