کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

من شوهرم خداروشکر منت نمیزاره یا اصلا فقیریمو ب روم نمیاره 

همیشه میگه من خیلی تو بچگی بدبختی و فقیری و نداری کشیدم نمیزارم بچمم مثل خودم بشه خودشو میگه  🥲

اسی الان گفتی وضعتون خوبه خیلی خوشحال شدم

سعی کن لذت ببری 

گدشته ها مال گذشته س

با همون ازدواج کردید؟

هیچکس درجه ضعف یکی از آشناهای من را تجربه نکرده  یعنی اصلا نکی تونه تقور کنه، تو روستا، فقر مالی  فقر فرهنگی، بی سوادی، خساست، فقر شخصیتی، محل سکونت در منطقه محروم، زندگی شون در سطح گارگر و چوپان یک نفر از عشایرها، یعنی نه خونه ای نه زندگی، نه مدرسه ای  نه سرمایه ای که پدرش باهاش دامپروری کنه، یک نفر معلم از شهر می بردن از یک منطقه ای ببعد ی بخش پیاده و ی بخش هم با قاطر طی می کرد تا به عشایر برسه، و یک نفر به همه بچه ها اعم از ابتدایی و راهنمایی درس می داد.

طرف تو این شرایط زندگی و تحصیل کرد اما به یکی از وکلا و مدیران تولیدی تبدیل شد، حالا نذر کرده برای عشایر مشاوره رایگان می ده و هزینه وکالتشان را هم تقریبا نصف بقیه می گیره  شما ها فقر ندیدید....!!!!

وضع مالیشون نسبت به ما خیلی‌ بهتره

راستش بعد از این طعنه ای که شنیدم خودم از خودم دفاع کردم و جواب رد هم دادم  منتها نامزدم با خواهرش حرف نمیزد سر این قضیه و خواهره زنگ زد عذر خواهی کرد مامانش هم زنگ زد صحبت کرد و مامانمم من رو راضی کرد و نامزد کردیم حالا دوباره طعنه ها متلک هاش شروع شده 💔 

وضغ مالی بابام افتضاح بود الان که ازدواج کردم خارسوم حتی تو حرف زدنای عادی هم یه تیکه و سرکوفت بهم میزنع مثلا داریم درمورد یه چی عادی حرف میزنیما بحثو یه جور میکشه به طرف خانواده منو یه تیکه میندازه،الانم شوهرم به خاطر ابسه مقعدی تو بیمارستانه همش به من حرف میزنه و تیکه میندازه انگار تقصیر منه🥲

در کل دوست ندارم کسی که تو سرنوشتمه آدم پولداری باشه

هنوز تو دلم مونده یه کتونی آلستار بخرم

کاپشن چندسال پیشم خیلی کهنه شده تازه دست دومم بوده افتاده بود رو صندلی بعد همکلاسیام گفتن جمع کن این آشغالتو 

تایپک قبلیمو ببینید

پول نداشتیم عینک بخرم خیلی دیر شده بود نمره چشمم 4 بود دکتره میگفت چراا نیومدیی زودتر چطور نفهمیدی

یه مانتو دارم سبزه کلل شهرمون منو با همون مانتو میشناسن... 💔 

بله باید شاغل شد و اوضاع رو بهتر کرد 

نرو توروخدا

سرما خورده بودم چندوقت پیش حتی پول سوپم نداشتیم

نون و ماست میخوردم فقط

خدامیدونه چیا کشیدم... 

شاید عزیز اونوقتا فضای مجازی نبود دهه شصت بود ماهم سریال علی و آتقی و آینه و زندگی سیرین میشود میدیدیم دیگه شکل اونارم خودمونو درست میکردیم😂 بابای من هفته دو روز میرفت مغازه بقیه اش زیر لحاف بود 🤣 هر روزم ابگوشتتتتت اما الان کو گوشت؟ دیگه دغ دغه ها عوض شده مردم از شکمشون بزنن ولی از لباس نه تمیز میگردن حتی با قرض. ولی اونوقتا خدش تر بودیم...

الهی بمیرم اشکم در اومد🥲🥲

انشالله به حق حضرت فاطمه زهرا علیه السلام خدا برای همه درست کنه 🙂

و منی که هنوز سالی یه دست میگیرم:)

خداییش دمت گرم که جسارت کردی و همچین تاپیکی زدی

خیلی از ما چنین تجربه های تلخی داشتیم.

من که خدا معجزه کرد و از ماتریکس خارج شدم.