پدر من درآمدش خوب بود..ولی هیچوقت برامون خوب خرج نمیکرد... تو دوران دبستان و راهنمایی دم عید که میشد چشممون به در کلاس بود که ناظم بیاد و اسممونو صدا بزنه بریم کفشی لباسی بهمون عیدی بدن
مدرسه میرفتم یه چتر نداشتم تو روزای بارونی دستم بگیرم
پول توجیبی مون خیلی ناچیز بود
هروقت ازش پول میخاستیم کمتر از اون چیزی که گفته بودیم میداد. اگه میگفتم 100 تومن میخام میگفت ندارم. 50 تومن دارم بگیر
10 سال قبل از تو شهر غریب زنگ زدم گفتم دانشگاه گفته باید این ترم تسویه کنید تا کارت ورود به جلسه بهتون بدیم.. یه دعوایی توخونه راه انداخته بود😥😥
با مامانم کتک کاری کرده بود.. به خاطر 200 هزار تومن
برگشتم خونه، نمیخاستم دیگه برم دانشگاه
بزرگتر که شدیم خودمون کارمیکردیم خرج خودمونو درمیاوردیم
اگه میخاست میتونست ،، ولی همیشه میگفت ندارم
الان هم همینه. دو دهنه مغازه داره... یه خونه داده اجاره.. یه خونه خودشون داخلش زندگی میکنن
ما که ازدواج کردیم راحت شدیم ولی دلم برا بقیه میسوزه.. بااینکه نه اجاره مغازه میده نه اجاره خونه میده، بچه ها هم خودشون کار میکنن ولی همیشه میگه ندارم. سالی یه بار شاید گوشت و میوه بخره.. میتونه ولی نمیخره
فقط وقتی مهمون میاد پولاشو خرج مهمون میکنه