کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

دقیقا بهشونم میگی ناراحت میشن فقط الکی میزان بدون پول آینده 

وای چقدر دلم با حرفتون گرفت

من کوچولو بودم ی مشکلی برامون پیش اومده بود ی مدت وضع جالبی نداشتیم تازه ازین بوت های دخترونه ی مدلای مختلف و رنگای متنوع مد شده بود همه دختر بچه ها پاشون میکردن منم انقدر دلم میخواست

اما اصلا به زبون نمیاوردم چون میدونستم اوضاع خوب نیست با اوج بچگی

رفتیم خونه مامان بزرگم دیدم یه بوت طلایی خوشگل  برام خریده بدون اینکه بدونه 

اون روز کل دنیارو دادن به من 

اونم دودستی 

البته فقر خیلی سخته

درکت میکنم چون تجربه ش کردم

ولی به داده و نداده ش شکر

الحمدلله علی کل حال

ان شاءالله خدا روزی هممونو بیشتر کنه

ممنونم ازت عزیزم همچنین رفتگان شما 

من چرا باید امضای تو رو بخونم آخه 

 همینجوریش به همه ی وسایل و لباس های اضافی انقدر احساس دارم و میگم با اینا خاطره دارم دلم نمیاد دور بندازم.  حالا اینم اضافه شد که مورچه و مگس و پشه و....  تو خونه دیدم بهش حس دوستی پیدا کنم تا آخر عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی کنیم😐

۶تا بچه از مادر خودم بودیم بابام تهران جوشکاری میکرد منتها دوماه کار می‌کرد چندماه بیکار بود گذشته از اون روش زندگی کردنم بلد نبودن 

از سرزمین شمالی بود اره یادمه رفتن تو یه غذاخوری نودل خوردن بااون پول اونجا ک مادر بچها فوت میشه میخان از روستا برن توکیو واسه مراسم پدربچها پول نداره قرض میگیره بچهارو با هواپیما میفرسته ک بموقع برسن پول واسه بلیط خودش نمیمونه باقطار میره ۴صبح میرسه چقدر فامیل زنش مسخرش کردن ک فلانی بی عرضه وبیتفاوته از خجالتش میره تو آشپزخونه به بهونه کمک جوراباشم نوکش سوراخه چقدر دلم براش سوخت کل فیلم پراز این صحنه های درناکه خاهرم چندقسمتشو نگاه کرد حالش باشد ولی من خوشم میاد کاش بازپخش شه 

منم از بچگی نداری کشیدم وقتی دبیرستان میرفتم یکی از دوستام همیشه ساندویچ می‌خرید برام ولی من حتی یک بارم نتونستم مهمونش کنم وقتی دانشگاه می رفتم فقط کرایه داشتم آرزوم بود یک بار غذای دانشگاه بتونم بخورم هنوزم بعداز ۲۰سال حسرتش روی دلمه،😭

بابام وضعش خیلی خوب بود خونمون تو فرمانیه ولی فقط بلد بود ماشین باغ بخره ماهی یدونه مانتو میتونسم بگیرم تا اینکه بم برخورد و رفتم با داییم کار کردم ماهی ۲۰ ۲۵ تومن هرچی عشقم میکشید میخریدم

فکر میکردم بزرگ بشم اوضاعم خوب میشه ولی نشد 

من میخام برم شبانه خلاص شم 

شهری که ما هستیم بسیار سرده زمستون هاش

یه سال با یه سویشرت رفتم مدرسه

همه میپرسیدن سردت نیس 

میگفتم نه

💔