همیشه دور بودم از دوستام هیچوقت اجازه ندادم بیان خونمون هیچوقت باهاشون اردو نمیرفتم کلاس های تابستونه هیچوقت نرفتم چون پول نداشتیم و اگ من میخاستم اون هزینه روکنم جوری حس عذاب وجدان میگرفتم ک حد نداشت
فامیلا هروقت میومدن خونمون از یه جای خونه ایراد میگرفتن
جون کندم تا یه کم وضعمون عادی بشه