وای آره منم اوایل شدتش بیشتر بود که شاغل شدم،الان بهترم،دیگه ما میدونیم دلیلش چیه باید هی کنترلش کنیم ،فکر کن من حتی پنیری که به لقمم میزدم هم کم یمزدم یه جور عادت کردم تا رفتم خابگا و یهو تلنگر بهم خچرد دخترا رو دیدم چجوری لقمه پرو پیمون میگیرن،حتی تو این جزئیاتم تاثیر میذاره💔
دلم میخواد همتون رو که اینقدر سختی کشید بغل کنم و و امیدوارم اینقدر غرق خوشبختی بشیم که بابتش هر لحظه شکر گذار خدا باشیم الهی آمین❤️🌹🌹🌹❤️
باورت میشه من مامانم یه دنگ سهم کارخونه داشت . پدرم همه رو به باد داد . الان هر پولی مامانم داره دیگه پدرم ازش خبر نداره . مامانم بخاطر فروش یه دنگ کارخونه سهمش ماهها افسردگی شدید گرفت و همش خواب بود
ما هم خیلی وضع مالی خوبی نداشتیم
ولی از همون بچگی سعی کردیم محتاج کسی نباشیم
برادر بزرگم از کلاس پنجم هم درس میخوند هم کار می کرد
من و خواهرم و مادرم قالی می بافتیم و درس میخوندیم
هیچ وقت نذاشتیم کسی بفهمه دستمون خالیه
چون تمام تلاشمونو می کردیم
بعدم خیلی آبرومندانه هر ۵ تا مون با تلاش خودمون ازدواج کردیم و زندگی تشکیل دادیم
الان شکر خدا زندگی هر ۵ تامون خوبه و به پدر و مادرمون تا جایی که میشه کمک می کنیم
یادم نمیاد هیچ وقت از زندگی مون خجالت کشیده باشیم هیچ کدوم مون
چون هم قانع بودیم هم تلاش کردیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز