2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 178530 بازدید | 1988 پست

از نداری بگم که وقتی یکی میاد خونمون آب میشم از خجالت

±عاشق بودن رو با عزت نفس نداشتن قاطی نکنید دوستان، کسی که عزت نفس داره حتی اگه عاشق هم باشه ببینه طرف مقابل نمیخوادش رها میکنه. اینکه ول نمیکنین و ضعف‌های شخصیتیتونو پشت کلمه «عاشق» قایم میکنید خیلی بده.       بهم گفت:تو دختر خوبی هستی، اما...اصلا اجازه ندادم باقی جمله ش رو بگه!با لبخند نگاهش کردم و گفتم:اما چی؟ از من خوشگلتر چشمت رو گرفته؟! یا مثلا هنوزم توی حسرت نفر قبلی هستی و الان فهمیدی من نمیتونم جایگزین مناسبی برای اون باشم؟! اما چی هان؟ دختر خوبی هستم اما دلت جای دیگه س و اصلا هم گناهی نداری؟! یا مثلا دلت رو زدم و دوست داری افراد جدیدی رو تجربه کنی؟ دلت تنوع میخواد؟ تنوع طلبی؟ اما چی آقا؟! فکر کردی مثلا من دلم میشکنه اگر رک و راست بگی من رو نمیخوای؟! مرد باش بابا...! نترس! من حرفه ای زندگی میکنم. تو هر لحظه حق داری که من رو نخوای. منم جلوت رو نمیگیرم. چون بودن و موندنی که به خاطر خواهش و التماس باشه، مفت نمی ارزه. دیگه دوستم نداری؟! خب رک بگو. ناراحت نمیشم! من عزت نفس دارم آقا! و به لطف همین عزت نفس، در جواب هر رفتنی، یه جمله میگم: "به سلامت. آرزوهای قشنگ دارم برات." چی فکر کردی؟! که اگر بگی من رو نمیخوای، میگم نه تو رو خداااا بمون؟! نه بابا! من انقدر حقیر و آویزون نیستم. اینکه تو من رو نمیخوای، اصلا به این معنی نیست که من بدم یا چیزی کم دارم. من فقط توی سلیقه ت نیستم، همین...! مرسی که این مدت برام وقت گذاشتی. برو دنبال آرزوهات، اصلا هم به من فکر نکن، چون من واقعا ناراحت نیستم! ناراحت نیستم چون برات آرزو نبودم. من سهم کسی میشم که براش عین آرزو باشم. خوشحالم که زود فهمیدم برات آرزو نیستم. مراقب خودت باش خوشتیپ. خدانگهدار. اوه راستی! یه روز به خودت افتخار نکنی که من رو تجربه کردیا... اوکی؟! من خودم خواستم که باعث تجربه تو بشم... توهم فتح کردن من رو نداشته باشی! بای بای...🖤

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من فکر نمیکنم خانوادم تقصیری داشته باشم چون اون زمان همه مثل هم بودن پدر من بیکار بود یه مدت و مادرم مجبور بود تو خونه قالی ببافه تا خرجمون در بیاد  تنها خاطره بد اونروزا برام این بود که مامانم نمیتونست میوه درجه یک بخره و میوه هابی که می‌خرید توش پلاسیده هم بود یا اینکه چند سالی یبار مانتو یا کیف مدرسه می‌خریدم ولی از اون سالها هر چی باد دارم پر از شادی بود و عشق پدر و مادذمون 

امشب داشتم گوشت تفت میدادم واسه لوبیاپلو یه دفعه یاد گذشته افتادم حالم بد شد ،یه جور با حسرت نگاه گو ...

عزیزم شاید شرایط من از شما هم بدتر بوده الان که تاپیکتو خوندم یادشون افتادم خداروشکر بچهام مث خودم نشدن سعی میکنم خانواده خوبی براشون بسازم

انشاالله که قدرتو بدونه و خودشو اصلاح کنه ازین که خود کفا شدی به خودت افتخار کن شاید شوهرت به خاطر ...

آب از سرم گذشته دیگه ، برام مهم نیست ۳۶ سالمه . اون موقعی که باید برای لباس ذوق می کردم نداشتم ، اون موقعی ک باید بیرون میرفتم نرفتم ، اون موقعی ک باید با عشقم تو خیابون ها قدم میزدم کسی کنارم نبود الان دیگه دیره واسه همه چی . 

من مادرم تو خونه های مردم کار میکرد من و خواهر کوچیکمم صبحای زود بیدار میکرد با اتوبوس میرفتیم خونه ...

خیلی اشک ریختم با امضات،😭😭😭😭😭

باشکوه ترین وزیباترین عشق زمینی عشق مادر به فرزندشه خدایا این عشقو به همه ی بانوان جهان هدیه بده الخصوص بانوان سرزمینم🌷🌷🌷

ما ندار نبودیم پدر مادرم شعور زندگی نداشتن همیشه افتخارشون به این بود که همه درآمد شون رو پس انداز می کنن برای پسرای بی مصرفشون خونه و حتی وسایل خونه و باورتون نمیشه سرویس طلا هم می خریدن برای آیندشون که بخوان عروسی کنن ولی تن ما دخترا لباس نمی کردن و حتی یادمه که هفته ای یک بار غذا می پخت. الان که پسراشون رو شناختن به خودشون اومدن که دیگه خیلی دیره

جدا برا من سواله زندگی قبلا انگار سخت تر بودهالان همه لباس خوب می‌پوشن و به ظاهر اهمیت میدنیعنی وضعی ...


امروزه پدرو مادرا از جنس انسانن برای بچشون.. قدیما پدرو مادرا از جنس سنگ و یخ بودن برای بچه هاشون... 

دخترا اگر لباس های باکیفیت و قیمت مناسب میخواهید لطفا کلمه سنجاق رو تو گوگل سرچ کنید و‌ کارامونو داخل سایت ببینید و به راحتی سفارش بدید🌸🌿

👚سنجاق بورس بهترین برندهای لباس راحتی www.sanjaghcollection.com

روزای گرسنگی کشیدنمونو یادم نمیره 

اون روزا خدا خدا میکردیم که کسی از فامیل نیاد خونمون مهمونی 

هیچی نبود بخوریم جز نون خالی که اونم دیگه کم کم تموم میشد و پولی برای خریدنش نبود چون پدرم همه چی رو از دست داده بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز